ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 12 روز سن داره

عسل مامان و بابا

جیک جیک

صبح که از خواب بیدار شدم دلم نیومد بیدارت کنم و ببرم خونه مامان جون منتظر شدم بابا هادی اومد و گلمو سپردم به باباجی.دخترم امروز تا من از سر کار بیام پیش باباجی مونده و صبحونه و میان وعدشو خورده و بابا رو اذیت نکرده .وقتی هم زنگ زدم حالتو بپرسم با هام حرف زدی.قربونت حرف زدنت بره مامان. تازه عمه لیلا افطاری دعوت کرده باید دخمل گلمو آماده کنم که عمه از دوریش داره ضعف می کنه .تازه عمه مریم هم می خواد بیاد.      ...
7 شهريور 1390

21رمضان

دخترم الان تو خواب نازه و مامان وقت کرده تا مطالبی برا دخترش بگه .امروز 21ماه رمضون امامزاده رفت و برای اولین بار دسته عزاداری دید. تازمش خیلی شلوغ کردو مامان فداش شه
1 شهريور 1390

مسابقه شنا در استخر فجر

سلام بر خوشگل خودم 97/9/27 مسابقه شنا داشتین.این جشنواره که اسپانسرش بیمه کارآفرینی بود کلی زحمت کشیده بودن .برا مسابقه استرس داشتی و میگفتی نمی تونی بری.بهت اعتماد داشتم که تو تمام تلاشت رو می کنی.دختر گلم تو رده سنی خودشون نفر اول شده بود.آفرین به دختر ناز و خوشگل خودم که تلاشت رو کردی امیدوارم که همیشه موفق و موید باشی و برایت بهترینها رو از خدا می خوام.97/9/27 البته ی چیزی خیلی ناراحتت کرده بود اونم این بود که چون نفر اول شده بودی و حکمت هم اول نوشته بودن بهت مدال برنز داده بودن و خودت همونجا شاکی شده بودی و به نگار جون گفته بودی و نگار جون هم گفته بود که مدال طلا کم اومده بود.اما شما به قدری ناراحت بودی از دست پگاه جون که نگو می گ...
27 0

دو عدد عشقققق

  آخه عسل عمه من به تو چی بگممممم آخه .نفسم عمرم عزیز دلممممم با اون زبون خوشگلت تا دوربین رو می بینی لبخند می زنی و به دوربین نیگاه می کنی .فدای تو بشم من       اینجا هم رفتیم برای بدرقه بابا جون و مامان جون و عمه مریم به مشهد.... ...
5 0