ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

عسل مامان و بابا

مسابقه شنا در استخر کارگران

سلام عشقم  الان دو سال هست که مدرسه شنا می ری و خداا رو شکر هم خیلی موفق شدی و چند روز پیش هم از طرف شرکت آپ یک جشنواره شکلاتی بود که شرکت کردی و نفر دوم شدی .دختر گلم انشالله که همیشه که همیشه موفق باشی.بوسسسسسسسس       ...
15 مهر 1397

سفر دو روزه به قزوین در شهر یور 97

دختر گلم عزیزم خاله معصومه که از استانبول اومد برای دیدن خاله معصومه و والا جون به قزوین رفتیم .در واقع صبح رفتیم که تا عصری برگردیم اما دو روز موندیم و به شما و والا خوش گذشت با هم به بازار سنتی قزوین و بوستان باراجین رفتیم. ...
15 مهر 1397

سلنای عمه خوش اومدی

خدای مهربان در 97/4/27 ی فرشته کوچیک و نازی رو به خانواده ما بخشید.خدای بابت این لطف و کرمت ی دنیا ممنون  و شکر گزارت هستم. سلنای ناز تو بیمارستان بهمن دنیا اومد و وقتی هم اومد با چشای نازش داشت همه رو نگاه می کرد . خدایا هزاران مرتبه شکر  البته این عکس ها برای دو ماهگی سلنا هستش   ...
26 تير 1397

روزت مبارک

میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت میشه با تو پر کشید توی راه سرنوشت میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید میشه چشم نازتو رو تن گل‌ها کشید برای دختر گلم یه آسمون عشق میارم برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم یک دل پر امید و مهر، ترانه ساز غصه‌ها هدیه من به دخترم، همون غریب بی‌ریا دختر موجودی است که از او مهربان‌تر پیدا نمی‌کنی. سختی می‌کشد، یواشکی گریه می‌کند، غر می‌زند، فدایی می‌شود اما یادش نمی‌رود که اگر دختر به دنیا آمده، به این دلیل است که رسالتی دارد. رسالتی که وقتی آن روزی یک دختر بچه، اشتباه زنگ زد به من و گفت: بابایی... ذوق مرگ شدم و فهمیدم که چرا نقطه ضعف هر پدری، دختر اوست! دخترها اگر نبودند، مطمئنم یک جای کار دنیا می‌لنگ...
24 تير 1397

تولد دخترم با کلی تاخیر

سلام بر دخترم از اونجایی که تولد گل دخترم ۲۸ اسفند بود اما نتونستیم تولد بگیریم چون اکثر دوستاش مسافرت بودن تصمیم گرفتیم بعد عید ی دورهمی با دوستاش و مادرشون داشته باشیم اردیبهشت ما ی تولد و ی دورهمی گرفتیم خیلی بهمون خوش گذشت و به ملینا و دوستاش خیلی خوش گذشت. ...
13 خرداد 1397

درست کردن نان برا درس علوم

سلام بر بهترینم بر شیرینم نازم بازم تنبلی و کوتاهی به خاطر فیلتر تلگرام که من از طریق ربات مطالب رو می فرستم ی چند روز نتونستم بیام حالا با چندتا پست اومدم امیدوارم هم شدم که کسانی از وبلاگ دیدن می کنن. مرسی عمه رویای مهربان که همیشه به وبلاگم سر می زنی برای درس علوم گفته بودن نون درست کنید.اینم ژست ملینا بعد از پخت نان ...
5 خرداد 1397

بدون عنوان

عزیزترینم,فرزندم من مادرت هستم… من با عشق, با اختیار, با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد, من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد…  من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود…  تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد… من نه بهشت می خواهم نه اسمان و نه زمین …  بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام کودکی توست که در اغوشم رویای پروانه ارزوهایت را میبینی… ...
15 ارديبهشت 1397

لحظه های هستی من

در بنفشه زار چشم تو من زبهترین بهشت ها گذشته ام من به بهترین بهار ها رسیده ام تو همزبان بهترین دقایق حیات من لحظه های هستی من از تو پرشده ست ...
15 ارديبهشت 1397