ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

عسل مامان و بابا

علاقه به نقاشی و شیطنت ها

  سلام عزیزم    دخترم مرحله اول تراشه ها رو که تموم کردی یه هفته استراحت داشتی حالا وارد مرحله دو می شیم که یه ذره سخته ولی با پشتکاری که داری ان شالله با کمک هم می تونیم این مرحله رو به پایان برسونیم. دخترم وقتی تو کتاب داستانهات یه سری از کلمات که یاد گرفتی رو بهت نشون می دم می گی که چیه .من و بابا هم خیلی خوشحال می شیم که آموزش هامون بی اثر نیست.   تازه یه موقعی هم از روی شیطنت جواب غلط می دی که یه راه هم برای اون پیدا کردم که خودت جواب درست را بهمون بگی .نمونه اش دیشب کارت" پیشانی" رو بهت نشون دادم و پرسیدم این چیه ؟گفتی" شنگول و منگول" بعد منم دیدم که تو داری منو اذیت می کنی منم بهت گفتم نه دخترم ای...
5 بهمن 1390

22ماهگی

  سلام   عزیزم 22 ماهه که با اومدنت به زندگیمون که عشق و محبت را دو چندان کرده می گذره .22 ماهه که حس مادر بودن رو چشیده ام و حس زیبایی است که خدا مرا لایق این حس دونست .خدایا ممنونم که ازم دریغ نکردی این حس زیبارو.22 ماهه که صدای خنده هات و گریه هات برام شیرین بوده و هست. شبها که تو خواب هستی وقتی بیدار می شم که بهت سر بزنم همچین تو سینه ا م فشارت می دم و بوست می کنم که خیلی زیباست.   خدایا به خاطر این نعمت نازت هزاران مرتبه سجده شکر به جا می آورم.   خدایا حافظ همه بچه های ایران زمین باش.   خدایا این حس زیبای مادر شدن رو برای مادرانی که در انتظار این حس هستن بچشان ...
1 بهمن 1390

من ماهی نیستم

  سلام خوشگلکم   ملینا جون، دیروز که از سر کار اومدم نهارو که خوردیم با بابا هادی و مامان جون اسباب و اثاثه رو جمع کردیم و خونه رو باید تا سر ماه تحویل دهیم .بابا هادی هم گفت یه کم زودتر انجام بشه بهتره .تو هم پیش خاله پرستو موندی و ما هم اسباب کشی می کردیم.شب که اومدیم خونه ،خاله پری و امیر هم بودن .خاله پری می گه به ملینا گفتم ماهی بیا پیش من.تو هم کمی مکث کردی و بعد بهش گفتی من ماهی نیستم ملینا جون هستم .خاله پری می گه من و امیر از خنده روده بر شده بودیم.خاله که داشت تعریف می کرد تو هم داشتی گوش می دادی و بعد سرت رو برای تایید تکون دادی و با صدای بلند خندیدی. موقع شام هم که غذا کم خورده بودی ساعت ١٠:٣٠برا...
28 دی 1390

مرحله اول تراشه های الماس

  تبریک تبریک   ملینا جون خیلی سرم شلوغ شده ولی یه تبریک جانانه از طرف مامان و بابا برای دختر باهوشم. ملینا جون مرحله اول تراشه های الماس رو دیروز تموم کردیم و الان 24 کلمه رو می تونی بخونی آفرین به قند عسلم. البته دخترم می خواستم یه کیک بگیرم و جشن کوچیکی بگیریم ولی با این اوضاع خونه و ... یه کم طول می کشه ولی اگه جابه جا شدم جشن رو می گیرم. البته یه کادو خوشگل برات خریدم ساعت کوکی که خیلی نازه .   دخترم ان شالله در تمام  مراحل موفق باشی ...
28 دی 1390