خودم برایش خواهم گفت
خودم برایش میگویم .... تصمیم دارم خودم برای دخترم بگویم ریشه تمام ترس هایم را خودم برای ملینا میگویم. یک روزی مینشینم و همهی اینها را برای بچه ام تعریف میکنم وقتی این کار را میکنم که بچهام هنوز فرصت زیادی داشته باشد تا اینها را هضم کند و بعد از یاد ببرد فرصت داشته باشد بپذیرد اما فراموش کند لحظهی پذیرش را همانطور که احتمالا درد لحظهی به دنیا آمدن را فراموش کرده است اول از همه مرگ را برایش تعریف میکنم پیش از این که عزیزی را از دست بدهد و روی...
نویسنده :
مامان
12:53