ماجرای سوسیس و کیتی
سلام صبح یه روز پاییزت بخیر باشه گلم دخترم وقتی می خوای حرف بزنی با یه ناز و عشوه ای حرف می زنی که بیا و ببین.دیروز عصری با هم رفتیم خرید ،تو فروشگاه کیک بر می داشتی و می ذاشتی تو سبد و می گفتی این کیک رو بردارم اما نمی دم بابا بخوره آخه همش کیکهای منو می خوره.بعد از خرید داشتیم می رفتیم سمت خونه که وقتی سر کوچه رسیدم گریه کردی که نه نریم خونه من عاشق سوسیسم بریم سوسیس بخریم .ما هم که مخالف سوسیس هستیم و شاید سالی یه بار تو خونه سوسیس داشته باشیم اما همون یه بار مزش تو دهنت مونده و الان نزدیک 3 ماه هست که دایم می گی سوسیس می خوام حتی روز یکشنبه که با هم رفته بودیم مجتمع تجاری نور موقع برگشت نون می خرید...
نویسنده :
مامان
9:52