خواسته های وروجک!!!!!
سلام عزیز دلم مهربونم یه دفعه یادم افتاد که الان 3 روزه که همش ازمون یه چیزی نه 4 تا چیز می خوای که نگووووو بذار از اول توضیح بدم چند شب پیش من زودتر خوابیدم آخه سرم خیلی درد می کرد و شما و بابا هادی بیدار بودین ،تا ساعت 1/5 نصف شب با هم بودین .بابا هادی تعریف می کنه که خانم خانم نصف شب بهم می گه: ملینا :بابا هادی برام تبلت بخر بابا هادی: ملینا :تو رو خدا بابا هادی :نه دخترم نمی شه ملینا: اخه من می خوام می خوام بابا هادی :آخه هنوز برات زوده ملینا با عصبانیت " من می خوام حالا دیگه نمی دونم با چه ترفندی خوابوندتت.بعدش هم من ظهر از سرکار اومدم بهم میگی: ...
نویسنده :
مامان
11:31