ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 12 روز سن داره

عسل مامان و بابا

سحری خیزی به خاطر برنامه صبحگاهی

سلام بهترینم خوشبختی همین در کنار هم بودنهاست همین دوست داشتن هاست ” خوشبختی “ همین لحظه های ماست همین ثانیه هایی ست که در شتاب زندگی گمشان کردیم زندگی کن … بخند عاشق شو زیرا نفرت، غم و اندوه فقط علف های هرز باغ زندگی تو را آبیاری می کنند … ملینا و سانای از پیش دبستانی باهم و در کنار هم هستن ، در کنارهم خندیدن و خوش گذروندن و گریه کردن و دعوا کردن .اما همه اینها می گذرد و تنها چیزی که براتون می مونه یاد ایام گذشته .پس عزیزای من سعی کنید در کنار هم همیشه بگین و بخندین و شاد باشین از آنجایی که سانای و شما ، صبح ها جز نفرات آخر هستین وارد مدرسه می شوید.ی روز چون قرار بود شما دو تا سر صف فلوت بزن...
13 بهمن 1397

دوستت دارم

تو را در طبیعت بکر چون یاس و در افکارم از احساس در انزوای تنهایی بی حد تو را در شبانه ی لبخند تا صبح دور و به اندازه ی یک جرعه خدا دوستت می دارم دوستت دارم...
13 بهمن 1397

کتاب خانه درختی

دخترم ، به بزرگی آرزویت نیندیش به بزرگی کسی بیندیش که میخواهد آرزویت رابرآورده کند براى برآورده شدن آرزو هایت خدا رابرایت آرزو مي كنم ️ ️ کتابی که تو دستت هست عزیزم ، خانه درختی هستش که جلد اولش رو ی روزه تموم کردی و الان داری جلد شش رو می خونی. واقعا خوشحالم که به کتاب خوانی علاقه داری.امیدوارم همیشه موفق باشی. کتاب خانه درختی...
13 بهمن 1397

روزی روزگاری سگی..

دخترم زندگی پر از زیبایی است، به آن توجه کن به زنبور عسل، به کودک کوچک و چهره های خندان دقت کن باران را نفس بکش و باد را احساس کن زندگی ات را زندگی کن و برای رویاهایت مبارزه کن                   اوایل بهمن ماه بود که یکی پارمیس همکلاسیت به همه بچه های کلاس بلیط تماشای روزی روزگاری سگی ... رو داده بود و عصر باهم رفتیم فرهنگسرای امام و دوستاتم بودن و با برگزاری این نمایش در واقع به بچه ها می خواستن بفهمونن که به هر غریبه ای نباید اعتماد کرد.   ...
6 بهمن 1397

کارنامه کلاس سوم ملینا

موفقیت چیزی نیست که دیگران از تو انتظار دارند موفقیت چیزی است که تو به آن می‌اندیشی. دخترم بهترینم برایت آرزوی موفقیت دارم امروز کارنامه ات رو برامون آوردی و مثه همیشه بهترین بودی. آفرین و هزاران ماشالله برایت به عنوان جایزه کتاب خریدم.چون خودت علاقه به کتاب داری و انتخاب خودت بود . فدای تو که عاشق کتاب هستی. ...
2 بهمن 1397

مهمونی دایی محسن

سلام روز دوشنبه دایی محسن ، همه رو شام دعوت کرده بود و رستوران بلوار رفتیم و ملینا جون در کنار سلنا خوشحال و خندان بود ....
2 بهمن 1397

ی روز برفی در جاده طارم

دختر گلم نازم عمرم سلام و صد سلام روز جمعه ۲۸ دی با خاله سارا و آیهان و خاله پری و امیر و مامان جون و بابا جون و پرستو رفتیم جاده طارم جاده طارم همونطور که تابستونش عالی و تکه ای از بهشته، زمستونشم عالی و کوهها پر از برف و دیدنی هستش. کلی برف بازی کردیم و شما و آیهان اونقدر بازی کردین که دیگه خیلی سردتون شد و رفتین ماشین. بعدش ی عصرونه که خاله سارا زحمت عدسی رو کشیده بود خوردیم .و دوباره نیمرو درست کردیم و خوردیم چقدر هم خوشمزه بود و چسبید.                               ...
2 بهمن 1397

یک روز برفی

دختر مهربونم  روز جمعه تصمیم گرفتیم بریم باغ ،تا نصفه های را رو رفتیم اما راه بسته بود و باید زنجیر چرخ می زدیم ،زنجیر چرخ رو بابا جون و امیر زدن اما به این فکر کردیم موقع برگشت که هوا تاریک می شه خطرناک می شه .بنابراین تصمیم گرفتیم از راه برگردیم و بریم سمت خرمدره خونه خاله مکرمه.کلی هم بهمون خوش گذشت . بیرون هوا بسیار سرد است اما با ایستادن در مقابل تو، احساسی شبیه در بهشت بودن به من می دهد. من احساس می کنم به فرشته های عالم بالا پیوسته ام. دوستت دارم عزیزم!   آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم … ...
26 دی 1397

کاردستی

کاردستی این دوتا رو خانم اوصانلو برات درست کرده این دوتا ایموجی هم کار من و شما هستش. ...
12 دی 1397

یک روز خوب با دوستانم

سلام دختر گلم روز دوشنبه 97/10/10 با دوستای زبانت که از 4 سالگیت باهم کلاس زبان می رین و ما مادرها هم که با هم دوست شدیم و کلی در کنار هم بهمون خوش میگذره و همیشه منتظریم که روز شنبه و چهارشنبه برسه و ما همدیگر رو ببینیم .روز دوشنبه هم تصمیم گرفتیم بریم بیرون که در نهایت رفتیم اسپرلوس که بهمون خیلی خوش گذشت.امیدوارم که به شما خوشگل ها هم خوش گذشته باشه. ...
12 دی 1397