ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

عسل مامان و بابا

ملینا در کلاس تنبک

بهترینم برایت بهترینها رو از خدای بزرگ می خوام. و من و بابا هم تلاشمون رو می کنیم تا به بهترینهایی که آرزویش را داری برسی. کلاس آقای ابراهیم خانی که روزهای یکشنبه و سه شنبه تو موسسه چکاوک هستیم ...
21 مهر 1397

تولد بابا هادی

  هادی مهربونممممممممم میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم                 ...
19 مهر 1397

کادوی تولد بابا هادی

امروز با دخترم بعد از کلاس زبان رفتیم تا برای بابا هادی کادوی روز تولدش رو بگیریم.براش ی پیرهن پاییزه خوشگل خریدیم امیدواریم که خوشش بیاد.بعدشم کلی ملینا خانم گشنه اش بود که تو شهرراز رفتیم سیب زمینی پنیری خوردیم داشتم ازت عکس می گرفتم که غذا رو اوردن می گه برا بابا نفرستی عکسم رو با غذا یهویی بابا دلش می خواد.قربون دل مهربونت برم که حواست هست‌. ...
18 مهر 1397

روزت مبارک مهربونم😘😘😘😘

پارک دلفین امروز که روز جهانی کودک بود من و شما و عمه مریم رفتیم پارک دلفین و کلی بهت خوش،گذشت بعدشم رفتیم ذرت مکزیکی مهمون عمه مریم شدیم‌.خیلی خوشحال بودی که عمه مریم پیشت بود .از پارک که اومدیم رفتی دوش گرفتی و الان خوابیدی.مهربونم خوابهای رنگی رنگی ببینی.مامان و بابا عاشقتن.😍😍😍😘😘😘💖💖💖💕💕💕 ...
16 مهر 1397

مسابقه شنا در استخر کارگران

سلام عشقم  الان دو سال هست که مدرسه شنا می ری و خداا رو شکر هم خیلی موفق شدی و چند روز پیش هم از طرف شرکت آپ یک جشنواره شکلاتی بود که شرکت کردی و نفر دوم شدی .دختر گلم انشالله که همیشه که همیشه موفق باشی.بوسسسسسسسس       ...
15 مهر 1397

سفر دو روزه به قزوین در شهر یور 97

دختر گلم عزیزم خاله معصومه که از استانبول اومد برای دیدن خاله معصومه و والا جون به قزوین رفتیم .در واقع صبح رفتیم که تا عصری برگردیم اما دو روز موندیم و به شما و والا خوش گذشت با هم به بازار سنتی قزوین و بوستان باراجین رفتیم. ...
15 مهر 1397

سلنای عمه خوش اومدی

خدای مهربان در 97/4/27 ی فرشته کوچیک و نازی رو به خانواده ما بخشید.خدای بابت این لطف و کرمت ی دنیا ممنون  و شکر گزارت هستم. سلنای ناز تو بیمارستان بهمن دنیا اومد و وقتی هم اومد با چشای نازش داشت همه رو نگاه می کرد . خدایا هزاران مرتبه شکر  البته این عکس ها برای دو ماهگی سلنا هستش   ...
26 تير 1397

روزت مبارک

میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت میشه با تو پر کشید توی راه سرنوشت میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید میشه چشم نازتو رو تن گل‌ها کشید برای دختر گلم یه آسمون عشق میارم برای ناز اون چشاش سخاوت هدیه میارم یک دل پر امید و مهر، ترانه ساز غصه‌ها هدیه من به دخترم، همون غریب بی‌ریا دختر موجودی است که از او مهربان‌تر پیدا نمی‌کنی. سختی می‌کشد، یواشکی گریه می‌کند، غر می‌زند، فدایی می‌شود اما یادش نمی‌رود که اگر دختر به دنیا آمده، به این دلیل است که رسالتی دارد. رسالتی که وقتی آن روزی یک دختر بچه، اشتباه زنگ زد به من و گفت: بابایی... ذوق مرگ شدم و فهمیدم که چرا نقطه ضعف هر پدری، دختر اوست! دخترها اگر نبودند، مطمئنم یک جای کار دنیا می‌لنگ...
24 تير 1397