ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

عسل مامان و بابا

ملینا نگو بلا بگو

1391/5/16 9:18
نویسنده : مامان
503 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام دختر شیرین زبونم

 ببخشید که دیر به دیر می یام ،تو اداره سرم شلوغه می گفتم تیر ماه تموم بشه منم سرم خلوت می شه اما نه کم نشد که هیچ به حجمش اضافه هم شده .

 دختر گلم واسه خودت خانمی شده و دلبری می کنی و در عین حال هم شیطنت هات سر جاشه.

 دیروز که داشتی باب اسفنجی نگاه می کردی ناهارت رو هم آوردم که بخوری ،گفتی نمی خورم منم گفتم که ببین بابا اسفنجی می گه اگه نخوره منم نمی ذارم منو ببینی برگشتی بهم گفتی مامان زهرا اونا که نمی تونن با ما حرف بزنن .منو می گی موندم چی جواب بدم ببخشید

  داشتیم می رفتیم خونه مامان جون بابا هادی گفت من نمی یام می مونم خونه شما برید ،از در خونه که اومدیم بیرون می گی که مامانی بابا مهربونم تنها موند بعد به بابا می گی که آخه عزیزم تنها می مونی .

  رفتیم پایین خونه مامان جون تا رسیدیم به دم درشون پرستو رو صدا می زنی سلام عشق من خونه ای بعد می دویی و مری بغلش می گی دوستت دارم.

   الان چند روزم هست که می ری مهد کودک اونم ساعتی از 10 الی 12:30 رفتنی به زور می ری اما اومدنی هم به زور همش می گی کمی وایسا بازی کنم بعد می یام .البته زحمت بردن به مهد رو هم مامان جون می کشه سر کوچمونه خیلی هم راحته بازم از مامان مهربون تشکر می کنم

   دیروز می پرسم که ملینا جون تو مهد چه کردی می گی که علی رو زدم نرفته دسته بزن پیدا کرده شیطون علت رو پرسیدم می گی که آخه به وسایل سهیلا جون دست زد منم زدمش.بهت می گم نه دخترم نباید کسی رو بزنی و الا مامانش می یاد دعوامون می کنه اخرش دیدی من همش دارم نصیحت می کنم می گی که خوب چیکار کنم شلوغ نمی کرد منم نمی زدم.امان از دست شما وروجکها

  امروز هم که رو تختت خوابیده بودی کمی جابجات کردم که نیوفتی بیدار شدی دیدی لباس بیرون تنمه گفتی مامانی نرو سر کار گفتم چشم می خوام پیشت بخوابم محکم به من چسبیدی و خوابیدی و منم سعی می کردم ازت جدا شم یه لحظه خوابت برد و جدا شدم وقتی بیدار شدی دیدی کنارت نیستم چنان گریه کردی که جیگرم کباب شد .بابا هادی اومد پیشت و آروم شدی.        

       بهت می گم غذا بخور بزرگ شو برو مدرسه درس بخون و بعد برو سرکار .می گی من سرکار نمی رم وای فدات بشم که هر چی می کشی از این سر کار رفتنه منه .

   بعد از کلی اصرار که برو سرکار پول در بیار بده به من بهم می گی که نه آخه پول نمی دن که .می گم چرا عزیزم کار که کنی پول هم می دن بعد بهم می گی پس من بهت پول نمی دم .خیلی ممنون که بهم پول نمی دی لا اقل بوس بده

 

 

شکلک های محدثه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

Maman arsha
17 مرداد 91 11:36
Kheili malooseee in dokhmaletttt barash espand dood kon mamaneshhhhh
خاله باران
19 مرداد 91 14:57
علی را زد قربونت برم. خوب بگه نزدم؟وا از دست مامان زهرا
خاله باران
19 مرداد 91 15:00
خاله مامان اینقدر زحمتت را می کشی نگو من بهت پول نمی دم.گناه داره...بگو هر چی می خواهی می دم.قربونت برم که لج کردی با خودت.بوووووووووووووووووووووووووووووووووووس
خاله باران
19 مرداد 91 15:07
یادم رفت برای مامانجون دست بزنیم.که شما را می بره مهد...
الهه مامان یسنا
21 مرداد 91 13:38
یه دست مریزاد واسه مامانجون که همه جوره کنارته قدرشون رو بدون
مانی محیا
22 مرداد 91 12:51
نماز روزه قبول. دعامون کنین..
شیدا مامان پانی
24 مرداد 91 9:22
الهی قربونش برم الان بچه ها خیلی فهمیده شدن راستی خاله پانی هم یه روز درمیون میره مهد با بچه ها بازی کنه چشم عروسکی خاله شیدا رو یه عالمه ماچش کن

آفرین به پانی گلم که به مهد می ره .ممنون عزیزم که بهمون سر زدین .پانی خوشگلم رو حتما ببوسید