ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

عسل مامان و بابا

داستان پندآموز در مورد مداد و زندگی

1391/7/17 10:41
نویسنده : مامان
479 بازدید
اشتراک گذاری

عکس, تصویر, داستان پندآموز در مورد مداد و زندگی

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟

پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .

بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد ۵ خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .

صفت اول :

می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .اسم این دست خداست .او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .

صفت دوم :

گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .

صفت سوم :

مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.

صفت چهارم :

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .

صفت پنجم:

همیشه اثری از خود به جا می گذارد .بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

نرگسی
17 مهر 91 12:28
خیلی ممنون مامانی . نمیدونم به کودک هنوز نیومده ی من تبریک گفتین یا به کودک درون خودم ؟؟ در هر صورت خیلی خیلی ممنون .. بوووووووووووووسسسسسسسس از لپای ملیناجونی ..


به کودک درونت عزیزم ما هممون یه جورایی هنوز کودک هستیم
مامان رضا جونی
17 مهر 91 13:03
سلام ملینا جونم دیروز نتونستم بیام به ملینای خوشگلم تبریک بگم اما امروز عقب عقب روزه کودک مبارک خوشگله خاله
مامان سویل
17 مهر 91 16:11
عزیزم روزت مبارکخییلی ممنونم که بهمون سر زدین
مامان آرینا موفرفری
17 مهر 91 16:19
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__* ______________** عزیزم روز جهانی کودک مبارک
شیدا مامان پانی
17 مهر 91 19:02
سلام خواهر تا حلال 5 تا پیغام گذاشتم برای ادرس دستت نرسید


برات الان ایمیل می کنم
شیدا مامان پانی
17 مهر 91 19:03
روز عسلمم مبارک
شیدا مامان پانی
17 مهر 91 19:04
به خدا خاله چندروز نظرمیزاریممممممم چرانظراتمون نمیاد
مامان رضا جونی
18 مهر 91 10:20
شبنم
18 مهر 91 17:06
اگر بدونی چی شده؟؟ یه مامان ملینا دیگه رو با شما اشتباه گرفته بودم و تو مدتی که برگشته بودم نت،می رفتم کامنت هام رو اونجا می ذاشتم..تا امروز خود اون خانم اومدن بهم گفتن
شبنم
18 مهر 91 17:07
مثلا اولین کامنتی که اونجا گذاشتم،این بود: سلام مامان ملینا جونم.. اول از همه که بسیار بسیار ممنونم ازت،بابت اینکه همیشه کنارم بودی و با حرف های دلسوزانه ات راهنماییم کردی عصبانی شدن و دعوا کردنات هم شیرینه و من حس کردم که یه خواهر مهربون داره باهام حرف می زنه.. راستش باید اعتراف کنم که اون خوابت رو که برام تعریفش کردی،خیلی منو به فکر فرو برد..
شبنم
18 مهر 91 17:08
و دومی اش هم این بود: شایدم واقعا حق با تو باشه..اما خب تازگی ها به صرافت افتادم که باید از خودم بگذرم،تا محمدرضام بتونه بچه داشته باشه! راستی هزار ماشالله ملینا جونم دیگه واسه خودش حسابی خانم و بانمک شده..چه خواب نازی هم رفته..عکس های مالزی اش خیلی باحال بود..توریست کوچولو تو همه عکس ها نازنازی شده..اونجایی هم که با دختر چینی دارن همدیگه رو می بوسن،خیلی جالب هست
شبنم
18 مهر 91 17:09
حالا الان باید به من چی بگن؟؟
خیلی منگل هستم،نه؟


نه خانمی این چه حرفیه می زنی پیش می یاد دیگه .
شبنم
18 مهر 91 17:21
بعد فکرشو بکن که اخرهای کامنت دومی دوباره واسه یکی دیگه بوده و من همه مامان ها رو با هم قاطی کرده بودم..باااااور می کنی که با خودم می گفتم چرا مامان ملینا دیگه اون طرف ها نمیاد؟..نگو که من تمام مدت داشتم تشکرهام رو به خاطر لطف و مهربونی و خواهری و بزرگواری شما رو از یکی دیگه می کردم..
مامان ملینا می خوام بدونید که همه محبت هاتون برام خیلی ارزش داره و از اینکه تو دنیای مجازی تونستم با شما دوست بشم خوشحالم و خدا رو شکر می کنم.
بازم معذرت می خوام


فهمیدم با کدوم ملینا اشتباه گرفتی آخه قالب وبلاگهامون هم مثه هم هستش .دخترامون هم تقریبا هم سن هستن .پس شما تقصیر نداری گلم.
Man & Ma
18 مهر 91 19:55
░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██



_░▒███████
░██▓▒░░▒▓██
██▓▒░__░▒▓██___██████
██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██
██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██
██▓ _______________ ░▒▓██
_██▓▒░______________░▒▓██
__██▓▒░____________░▒▓██
___██▓▒░__________░▒▓██
____██▓▒░________░▒▓██
_____██▓▒░_____░▒▓██
______██▓▒░__░▒▓██
_______█▓▒░░▒▓██
_________░▒▓██
_______░▒▓██
_____░▒▓██


تولد حامد جونمه , آپ کردم

زود خودتو برسون و تبربک هم فراموش نشه .
اینم وبلاگ نی نی جونمون

www.fan2ghe-maman.niniweblog.com



اومدم
شبنم
18 مهر 91 21:41
مامان ملینا هنوز کامنت های من رو نخوندید..باور کنید که از ظهر تا حالا که متوجه شدم چه اشتباهی کرده بودم،همش تو فکر شما هستم..


الان می یام پیشت
الهه مامان یسنا
19 مهر 91 0:08
مامان سویل
22 مهر 91 8:46
عمه زینب دانیال
28 آبان 91 23:34
چقدر این دخترما ناز ه.
عزیزم .
مامانش دخترگلمونو ببوس.
به ماهم سربزنید.


مرسی عزیزم الان اومدمممممممم