ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

عسل مامان و بابا

روز جمعه در کنار دخترم

1391/10/9 13:20
نویسنده : مامان
475 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عزیزم

صبح زیبایت بخیر باشه

دیروز که روز جمعه بود ،صبح ساعت 10از خواب بیدار شدی و هنوز چشات رو باز نکرده بهم می گی مامان تلویزیون رو باز کن من ببینم .علیک سلام.

بعد از اینکه دست و روت رو شستم . صبحونه ات رو خوردی ،مشغول تماشای تلویزیون شدی و بعدش هم اسباب بازیهات رو اوردی و بازی کردی براشون غذا درست می کردی و می گفتی بخورید دلتون درد می کنه به خاطر اینکه که گرسنه هستین.چه قربون صدقه ای هم براشون می رفتی.دیگه اینکه می گفتی مامان حوصله ام سر رفت بیا با هم بازی کنیم.منم که کارم زیاد بودMore smileys for free download  More smileys for free download ولی با اصرار تو اومدم و کمی با هم بازی کردیم و می گفتی دختر گلم الهی فدات بشم بیا غذا بخور (دقیقا حرفهایی که خودم برات می زنم رو به خودم تحویل می دادی).ناهار رو اماده کردم و ناهارت رو خوردی و دوباره به شیطنتت ادامه دادی تا ساعت 7 عصر که دیگه داشتی بهونه می گرفتی کمی بهت شیر دادم تو لیوان خوردی و خوابیدی.گفتم دیگه بیدارت نکنم تا صبح بخوابی .من و بابا هادی هم داشتیم کارهای دانشگاه بابا رو انجام می دادیم.اما ساعت 10شب بود که بیدار شدی و دیگه هم نخوابیدی داشتم به حال خودم گریه می کردم که شب زنده داری دارم .بعد از شام هم مشغول تماشای تلویزیون بودی و بعد که بابا هادی رفت سر کار.من و تو تنها موندیم و ساعت 12:30 بود که چشام داشت می رفت پیشت خوابیدم و خوابم برد اما تو بیدار بودی و نمی دونم چه ساعتی بود که خوابت گرفته بود .ساعت 3 نصفه شب بیدار شدی و بهم می گی روشن کن می گم چی رو روشن کنم می گی تلویزیون رو .بهت گفتم بخواب  ،صبح هم با من بیدار شدی و گفتی مامان دلم درد می کنه یعنی گشنمه.سریع لباساتو پوشوندم و بردمت خونه مامان جون تا صبحونه بخوری و بری مهد .منم اومدم سر کار

دخترم ببخش که هیچ موقعه صبحونه رو نتونستیم با هم بخوریم .شرمندت هستم عزیزم

 

Hello Kitty emoticon

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ساجده
9 دی 91 13:21
سلام عزیزم متین تو مسابقه سوگواره محرم آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید بیاد تو وبلاگش به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم در ضمن اگر به کوچولوی دیگه ای رای داده باشید مشکلی نداره میتونید بازم رای بدید
مامان عسل
9 دی 91 16:29
الهی دختر ناز و شیرین زبون با این بازی های خوشگلی که میکنی
مامان چشم عسلی
10 دی 91 9:31
واقعا که کودکان ما ایینه ما هستند دختر من تمام کاراش شبیه کارهای خودمونه بعضی وقتها این شباهتها خیلی خنده دار میشه
مامان رضا جونی
10 دی 91 10:24
سلام
خوب پس دخترمون رو حواله می دی مامانیش بهش غذا بده پس مامانش چیکارهء


خوب دیگه چه می شه کرد.
مامان آریا
10 دی 91 13:56
سلام مرسی که بهمون سر می زنین ملینا جونو از طرف من ببوسین
مامان فتانه
10 دی 91 15:02
اینا همه برای ملینا خانم گل
الهه مامان یسنا
11 دی 91 9:35
روزهای قشنگی رو با هم داشته باشین دوست خوبم
مامان سویل
12 دی 91 8:59
فرشته
12 دی 91 11:08
سلام خانمی خوبی دخترگلت خوبه چندباراومدم نی نی گپ آف بودی امیدوارم همیشه خوش باشید چشم خوشگل من رو ببوسید مخصوصا اون لبلیه کوچیکشو
مانی محیا
9 بهمن 91 13:42
این تلویزیون دیدن هم شده مکافاتها. میگن اصلا خوب نیست من هم دیدم حاد میشه نوبتی رو یادش دادم. خودش که میبینه میگی الان نوبت اخبار باباییه و گاهی هم نوبت من میشه. البته گاهی هم محیا جر میزنه.. معمولا همیشه نوبت خودش میشه..