ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

عسل مامان و بابا

مهمونی خونه خاله ملیحه

1392/9/6 9:07
نویسنده : مامان
777 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

دیروز که از سرکار اومدم مشغول تماشای تی وی بودی که اصلا منو ندیدی و بعد که متوجه من شدی اومدی بغلم و گفتی من ناهار خوردم بله اونم یه لقمه همش خورده بودی.بعدش با هم رفتیم work  book رو با هم کار کردیم و کمی هم نگاره ها رو کار کردی تا ساعت 4 و بعد خوابت برد و ساعت 7 بیدار شدی و کمی بازی و تماشای تی وی و شام خوردیم بعد از شام رفتیم خونه خاله ملیحه.با عرفان خیلی بازی کردی (قابل توجه عرفان 18 سالشه)و کلی بهت خوش گذشت .وقتی اومدیم خونه می گی که مامان جون بهم خیلی خوش گذشت مرسی که منو بردی خونه عرفان .

بعد پیش بابا هادی دراز کشیدی و خوابت برد.

یه شعر هم یاد گرفتی و فقط برای مامان جون می خونی می گم کدوم مامان جون می گی مامان جون خاله پرستو.

مامان جونم مامان جون ،چه خوشگلی چه ماهی

قربونت برم الهی ،برام زحمت کسیدی ،نتیجه اشو ببینی

اگه گفتی چی چچی پر،کلاغ پر گنجشک پر

رنج مامان جونم پر،اخم بابا جونم پر

وای چه خوب این شعرو منم حفظ کردم تونستم تا آخر بنویسم.نیشخند

http://www.niniweblog.com/upl/melinah/13855305973.jpg

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان مهدیس و ملیسا
6 آذر 92 21:41
سلام سلااااااااااااااام ما برگشتیم خوبید خوشید چخبر؟؟؟دلمون براتون کلییی تنگ شده بود!!!
مامان
پاسخ
سلام ما خوبیم .ما هم دلمون براتون تنگ شده بود عزیزم .
الهه مامان یسنا
7 آذر 92 13:02
رنج مامان جونم پر!! چه قشنگ
مامان مهرناز
8 آذر 92 0:41
مامي بهنام و ملينا
8 آذر 92 16:16
آفرين به اين دخمل با استعداد و احساساتي
مانی محیا
12 آذر 92 8:49
[
عاطفه مامان الای
16 آذر 92 18:21
عزیزم ازت ممنونم خدا عزیزانتو برات حفظ کنه دخترت خیلی نازه وداره نازتر هم میشه بازم بهم سر بزن میبوسمتون