ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

عسل مامان و بابا

اولین برف زمستانی

1392/9/14 8:39
نویسنده : مامان
438 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح که از خواب بیدار شدم پرده رو که کنار زدم برف باریده بود .می دونستم خوشحال می شی اگه بفهمی ،چون از تابستون بهم می گفتی کی برف می یاد.طاقت نیاوردم و بیدارت کردم و گفتم بذار کمی سورپرایزش کنم،گفتم ملینا بیا ببین در مهدتون بازه بیا مهدت رو نگاه کن،اومدی بغلم و داشتی مهدت رو نگاه می کردی که یه جیغ از خوشحالی زدی و گفتی مامان برف مامان برف ،کله صبح ساعت 8 رفتی شال و کلاه آوردی که بریم برف بازی.بهت گفتم که بعد صبحونه با خاله پرستو می ری.با کلی ذوق و شوق آماده شدی اومدی خونه مامان جون که بعد صبحونه بری بازی.منم اومدم سرکار.ان شالله بهت خوش بگذره برف بازی عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

پری
16 آذر 92 14:22
سلام خوش بحالتون من آرزوم دارم باریدن برف رو ببینم.توی شهر ما تا حالا برف نباریده
ناهید
16 آذر 92 18:39
سلام زهرا جون خوبین خوش به حالتون که برف دارین پست قبلیت خیلی قشنگ بود من قبلا هم خوندم ولی انگار هر بار که میخونم برام تازگی داره .دختر گلو شیرین زبونتو ببوس
مامان النا
17 آذر 92 8:45
ملینای عزیزم منم امیدوارم یه خاطره خوب از برف بازی توی ذهنت مونده باشه النا که خیلی ذوق کرده بود نمی دونست باید چیکار منه
مامان فتانه
17 آذر 92 9:25
واااااااااااااایییییییی خوش به حالتون بررررررررررررررف....
مامان فتانه
17 آذر 92 9:27
خانمی من نمیدونم چی بگم ولی شاید به خاطر این هم باشه که تعدادشون تو کلاس کمه و براش تنوع نداره .....کلاسشو تغیر بدین یا حتی محیطشونو ....حیفه این همه که رفت حالا ول کنه وقتی میگین خوب هم یاد میگیره