اولین برف زمستانی
امروز صبح که از خواب بیدار شدم پرده رو که کنار زدم برف باریده بود .می دونستم خوشحال می شی اگه بفهمی ،چون از تابستون بهم می گفتی کی برف می یاد.طاقت نیاوردم و بیدارت کردم و گفتم بذار کمی سورپرایزش کنم،گفتم ملینا بیا ببین در مهدتون بازه بیا مهدت رو نگاه کن،اومدی بغلم و داشتی مهدت رو نگاه می کردی که یه جیغ از خوشحالی زدی و گفتی مامان برف مامان برف ،کله صبح ساعت 8 رفتی شال و کلاه آوردی که بریم برف بازی.بهت گفتم که بعد صبحونه با خاله پرستو می ری.با کلی ذوق و شوق آماده شدی اومدی خونه مامان جون که بعد صبحونه بری بازی.منم اومدم سرکار.ان شالله بهت خوش بگذره برف بازی عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی