و اما خبر خوش......
دخترم
شب میلاد پیامبر اکرم(ص)،برای عمو مهدی رفتیم خواستگاری.....
عمو مهدی خوشش اومده بود و ما هم برای آشنایی دو خانواده رفتیم .همه چیز خوب بود و الان هم عمو و سمیه جون عقد کردن .ان شالله که خوشبخت بشن.براشون خیلی خوشحالم .برای عمو مهدی خیلی خیلی خوشحالم.اخه خیلی پسره خوب و مهربونیه .خدا بهش هم یه خانم مهربون نصیب کرده .
منم که شدم جاری بزرگه و از این حرفا .
موقعی که عمو مهدی مجرد بود همیشه می گفتم عمو برات یه زن می خوایم بگیریم که همیشه تو آشپزخونه باشه و همش بشوره و بپزه و ... و منم دیگه جاری بزرگه هستم باید بشینم و همش دستور بدم.عمو مهدی هم می گفتم نه تو رو خدا گناه داره خودم به جاش کار می کنم.
تو این روزا قلب عمو مهدی اینجوریه ها
ان شالله که همه جوونا خوشبخت بشن و به مراد دلشون برسن .الهی آمین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی