اعتماد به نفس
سلام دختر گلم
چند روز پیش خونه مامان معصومه بودیم که عمه مریم هی قربون صدقه ات می رفت و همش می گفت عمع قربونت بره عمه فدات شه ،ملینا عشقه من و ملینا خوشگله من.بعد منم ی چیزی ازت تعریف کردم که می گفتی آره مامان من خوشگلم دیگه.بعدش من به عمه گفتم که نه عمه مریم ،ملینا خیلی هم زشته ،که گفتی نخیر ملینا خیلی خوشگله .اینو گفتی و رفتی و منم گفت وااااااااااای که دوباره برگشتی گفتی آخه من اعتماد به نفسم دیگه .دوباره جلوی ما ی قری دادی و رفتی و من و عمه مریم کلی چشامون گرد شد و گفتیم که اعتماد به نفست ما رو کشته.
تازگیها ی حرفایی می زنی که من دارم کم می یاررررررررررررررررررررررم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی