حال و هوای محرم
سلام عزیز دلم
از حال و هوای محرم ، چیزی نفهمیدم ،دخترم بد جور سرما خورده بودی و منم به خاطر تو نتونستم به مراسم برم اما فقط روز تاسوعا صبح با هم به امامزاده رفتیم و دسته های مساجد را که نگاه می کردی مبهوت مونده بودی و با دقت تماشا می کردی .نمی دونم تو دلت چی فکر می کردی شاید تو هم می دونستی که این مراسمها به خاطر چیست . آخه خیلی قیاقه ناراحت به خودت گرفته بودی و حتی تو عکساتم هست که بعدا برات می ذارم. وهمش خونه بودیم.سرفه های شدید داشتی و طوری که اصلاً مهلت نمی داد نفس بکشی و غذا هم که نمی خوردی .به خاطر همین دو تایی می موندیم خونه و بابا هادی جای ما می رفت مراسم عزاداری. البته انشالله سال بعد با هم می ریم .باشه دخترم.
دعای همه نی نی ها : خدا جونم به حق حضرت علی اصغر همه مریضا رو شفا بده .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی