مریضی و شیطنت ها
سلام مامان جون
دخترم ،برات خیلی ناراحتم نمی دونم چرا غذا نمی خوری اصلا ً انگار با غذا رابطه خوبی نداری و فقط دوست داری آب بخوری شاید به خاطر سرما خوردگیته.امیدوارم که هر چه زودتر خوب بشی البته داروهاتو باید تا ده روز بخوری تا بهتر شی.
اما در حین مریضی دخترم به کاراش می رسه و شیطنت هاش سر جاشه.هر روز با کتابات مشغولی و اسم تموم کتاباتو هم می دونی و محبوبترین کتابت هم (مامان بیا جیش دارم)هستش که خیلی دوستش داری.و شعرهاشم تقریباً حفظی.آفرین دخترم
دیشب هم وقتی ازم آب خواستی تو لیوانت آب ریختم و خوردی و موقعی می خواستی بذاری رو میز از دستت افتاد و شکست و لبتو به دندون گرفتی و گفتی سیکست(شکست).
فدای سرت دخترم یکی دیگشو برات می خرم .تنت سالم باشه عزیزم. بعد هم برات شامتو آماده کردم و خوردی و موقعی که سیر شدی گفتی دیگه نمی کورم.الهی شکر کردی و رفتی سراغ کتابات.کتاب مامان بیا جیش دارمو باز کردی و رو زمین دراز کشیدی و بلند بلند می خوندی (قوباغه سبز نسسته رو لگن، مال اون نیست، کیه ؟مال من)فدات شم که اینجوری داری می خونی تازه برا خودت هم دست می زدی و بلند بلند می خندیدی و منم محو تماشای تو بودم.بعد از کلی بازی کردن رفتی رو مبل دراز کشیدی و گفتی لالا دارم. که با تماشای تلویزیون خوابت برد. خوابهای خوب ببینی عزیزم .
می بوسمت گلم