ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

عسل مامان و بابا

نعمت سفید خدا

1390/11/9 12:16
نویسنده : مامان
483 بازدید
اشتراک گذاری

 

 deborah.mihanblog.com
deborah.mihanblog.com 
 
 
 
 
 
 
 
 

قند عسل مامان خیلی خوشحالم آخه بالاخره نعمت خدا هم شامل حال ما شد و شاهد بارش برف شدیم واااااای خیلی خوشحالم.

یه ذره از خاطرات کودکیم بهت بگم :وقتی که کلاس اول بودم تو زمستون که برف می بارید تا بالای زانو تو برف می رفتیم و دستامون بی حس می شد و بینی و لپهامون یخ می زد و تو اون برف سنگین مدرسه می رفتیم فکر کن از این سر کوچه تا اون سر کوچه زمین لیز می شد طوری که می نشستیم رو زمین سر می خوردیم و می رفتیم هم خوش می گذشت هم اینکه یخ می زدیم.

یه موقعی هم اونقدر سوز داشت که تا برسیم خونه دستامون یخ می زد ووقتی نزدیک بخاری می بردیم دستانمون کز کز می کرد که اشکمون در می یومد.اما الان که در فصل زمستون هستیم این اول برفی بود که رو زمین نشست .خدایا شکرت که به ما هم این نعمتت رو ارزانی داشتی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان هامان
9 بهمن 90 12:38
خداروشکر که بازم خدا مارو از این نعمت محروم نکرد امیدوارم در این روزهای سرد زمستانی کانون خانوادتون گرم باشه عزیزم ملینا جونم رو ببوس
بهار مامان آرشا
9 بهمن 90 15:24
اشالله که همیشه شاد باشید و عکسای این خوشگل خانومو بذاری و ما کیف کنیم خاله جون ماشالله 1000 ماشالله چه مژه های نانازی داری خوب قراره دل پسرارو با این شیرین زبونیات ببری ها
مامان چشم عسلي
10 بهمن 90 8:58
سلام خانومي خوبي گلم خدا رو شكر برف قشنگي هم اونجا اوم راست ميگي يادش به خير ديگه نه از اون برفها خبريه نه اون بازيها راستي من عكس دوستامون رو تو وب دخترم گذاشتم اما راست كليكتون قفل بود نشد از مليناي خوشگلم عكس بگذارم خيلي حيف شد