ملینا خونه عمه رویا
سلام دخترنازم امروز مامان جون و خاله پرستو رقتن خرمدره خونه خاله جون و شما و من تنها موندیم و منم که باید می یومدم سر کار ،از فرصت استفاده کرده و شما رو پیش عمه رویا گذاشتم بنده خدا با سه بچه تو هم به جمع شون اضافه شدی امیدوارم که شلوغ نکرده باشی ساعت ١٤:٣٠اومدم دنبالت و با عمه و بچه ها خداحافظی کردی و تو راه همش داشتی توضیح می دادی که چه کارایی رو کردی می گفتی با عرفان بازی کردم باران هم که خیلی کوچولو هستش >فهمیدم منظورت چیه منظورت این بود که با باران بازی نکردی چون کوچیکتر از تو هستش و فقط با عارف و عرفان بازی کردی .آخه وروجک همش یه هفته از شما کوچیکتره دیگه چرا بهش زور می گی. بعد هم من و بابا ناهارمون رو که ...
نویسنده :
مامان
23:59