روز دوم عید
روز دوم عید که صبح به زور از خواب بیدار شدی همش می گفتی بذارین بخوابم دیشب ساعت ۲ خوابیدم.
ساعت ۱۱ صبح بیدارت کردم و صبحونه خوردیم و آماده شدیم و رفتیم عید دیدنی .خونه خاله رفعت و دایی جواد و عمه رویا رفتیم .بعدشم اومدیم خونه چون بابا هادی باید می رفت سرکار.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی