ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

عسل مامان و بابا

سوالات کودکانه

سلام ملینای نازم دیروز تو اکادمی زبان،تیچر مریم بهت ی جایزه داده بود پاکن باب اسفنجی ،که دلیلش این بوده که خیلی دختر خوبی هستی و تو کلاس درس خوب توجه می کنی و همچنین تو خونه خوب هستی که این پاک کن رو فرشته مهربون به تیچر مریم داده تا بده به شما. وقتی جایزه ات رو بهم نشون دادی کلی خوشحال بودی و همش باهاش بازی می کزدی حتی ظهر هم موقع خواب با پاکن ها خوابیدی.شب موقع خواب ازم پرسیدی مامان مگه خدا موبایل داره ؟ من :نه دخترم چطور مگه پس خدا چطور به فرشته مهربون گفته که این پاکن رو ببر بده به ملینا من : گفتم نمی دونم دخترم حالا بعدا بهت جواب می دم الان خوابم می یاد بخواب دخترم و سریع چشام رو بستم و همش فکر م...
19 شهريور 1393

دوباره عکس

  خوشگل مامان در حال ظرف شستن (فدای اون دو دست کوچولوت برم که بهم کمک می کنی) خوب ظرف شسته خسته شده با چه عشقی به خودش نگاه می کنه اینم حرف انگلیسی K شهربازی عروس نازم هنرمند کوچکم اینم دست خط دخمل     ...
17 شهريور 1393

این روزهای ملینا

  سلام دخترم  روزها در پی هم می گذرند و دختر نازم روز به روز بزرگ و بزرگتر می شه و خدا رو به خاطر دادن این نعمت بزرگ هزاران بار شکر می کنم. تو این روزهای تابستانی ملینای من هم پا به پای من ، صبحها رو به شب و شب رو به روز می رسونه. هر روز صبح با هم بیدار می شیم و به سمت شرکت راه می افتیم و تقریبا ی ساعتی باهم هستیم تا خاله سهیلا(مامان تارا  و طاها) می یاد دنبالت و به سمت موسسه می رین.تو موسسه هم کلاسهای مختلف هست که تو اکثرشون شرکت کردی مثه کلاس نقاشی و چرتکه و آکادمی زبان هم که هستی. بعد از ظهرها هم ی کلاس زبان که ادونچر هستش رو می ری ولی این ترم اخرته ،چون دیگه می خوان کتاب مجیک رو شروع کنن ک...
16 شهريور 1393
1