ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

عسل مامان و بابا

یه روز جمعه

1391/12/6 9:08
نویسنده : مامان
439 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم

روز جمعه 4 اسفند ماه ،صبح که از خواب بیدار شدی مشغول تماشای تلویزیون شدی و بعد از صبحونه هم منم به کارهای خونه رسیدم و بعد هم بردمت حموم و آب بازی کردی.از روز قبل با مامان جون و بقیه تصمیم گرفته بودیم اگه هوا آفتابی بود همگی ناهار بریم بیرون و بساط کباب راه بندازیم .ساعت 12:30 بود که مامان جون گفت اگه مایلین بریم .ما هم از خدا خواسته تا بقیه هم بیان ساعت 2 شد ولی باز هم گفتیم بهتره یه آب و هوایی عوض می شه جای دوری هم نمی ریم .مکان رو هم از قبل تعیین کرده بودیم اول جاده طارم .

بعدش وسایلها رو براداشتیم و به سمت جاده طارم حرکت کردیم.اول جاده طارم گفتیم که کمی بریم جلوتر لا اقل ملینا امسال اصلا برف ندیده کمی هم برف بازی کنه .هر چقدر جلوتر می رفتیم کوههای پر از برف نمایان می شد که هر چند امسال مثه سالهای قبل نبود ولی جای خوشحالی داشت که باز هم کمی برف هست.وقتی از ماشین پیاده شدیم به قدری سوز داشت که نمی شد ناهار خورد من گفتم برگردیم .اما بابای سوین (پسر عمه من )گفت کمی جلوتر بریم هوا بهتر می شه هر چه جلوتر رفتیم بدتر شد.ولی وقتی وارد طارم شدیم انگار تابستون بود و درختها شکوفه داده و کرفس و سیر طارم را که از بالای  کوههای بلند می دیدیم سر سبز و شاداب بود .خدایا نعمتت رو شکر اونور کوه سوز و سرما و برف .پایین کوه سر سبزی و ...

ساعت 5 بود که ما تازه تو روستای چورزق به یه منطقه رسیدیم که واقعا عالی بود و ناهار رو اونجا خوردیم و تو و  سوین هم شیطنت و بازی می کردین .همش هم می گفتی بره ته دره است دره بره هست .اگه بریم بالای کوه آقا گرگه بره رو می خوره .(کتاب حسنی ما یه بره داشت ) رو داشتی واسه خودت می خوندی.

کنار یه رودخونه بودیم و شما و سوین هم بغل ما نشسته بودین و بقیه مشغول آب بازی و خیس کردن همدیگه بودن.

البته هیچ عکسی از اون روز ندارم آخه دوربین نبرده بودیمناراحت.تمام تقصیر پروانه خواهر امیر شد.نیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان ضحا
6 اسفند 91 9:14
هميشه به گردش و شادي باشين.ملينا جون دوست دارم
مامان فتانه
6 اسفند 91 11:25
همیشه به گشت خانمی
مامان مهرناز
6 اسفند 91 11:42
حیف شد چرا عکس ندالیییی دخمل گلی رو ببوسین اپ کردیم سر بزنید خوشحال میشیم
آوازقو
7 اسفند 91 7:01
سلام ...خوش بگذره .بهترین کار زدن به دل طبیعته...ملینا جان روببوس.
مامان سویل
7 اسفند 91 8:46
وایییییی خوشبحالتون منم می خوام

مامان مانی مسافر کوچولو
7 اسفند 91 12:30
تولد دایی مبارک باشه ایشا.. همیشه شاد وخوش در کنار خانواده باشی راستی تقویم درست شد اگه بدستتون رسید عکسشو بزارین ببینیم چه عکسی گداشتی دختر گل ما چجوری شده؟


نه هنوز به دستم نرسیده .در اولین فرصت که برسه حتما می ذارم.
مهسا مامان کیارش
16 اسفند 91 23:56
عزیزم همیشه به گردش و شادی خوشگلم