بدون عنوان
سلام ملینای گلم
عزیزم این روزا به قدری شلوغ و شیطون شدی که حد نداره،حرفهایی می زنی که واقعا باعث تعجبمون می شه .بهونه گیری می کنی وقتی من سر کار هستم و شما خونه ای همش به مامان جون می گی من می رم بیرون یا خونه عمه مریم.
از مهر دیگه بازم می ری مهد و امیدوارم مربیت همون سهیلا جون باشه آخه باهاش راحتی و نحوه مراقبت و اموزشش واقعا عالیه .از طرفی هم همدیگرو خیلی دوست دارین.
چندشب پیش هم رفتیم خونه عمو منصوری آخه خدا بهشون یه نی نی ناز و خوشگل داده اسمش هم بهراده .عکسشو برات می ذارم ،تمام وسایل بازیه بهراد رو اوردی و برای خودت بازی کردی و کلی خوشحالی در کردی.
یه روز هم امیر و پری جون خونه مامان بودن که از شون می پرسی اگه گفتین بالش به انگلیسی چی می شه ؟امیر و پری با تعجب همدیگرو نگاه می کنن و بعد می گن نمی دونیم .با یه قیافه حق به جانب بهشون گفتی چقدر شما بی سواد هستین.بالش می شه pillow.پری و امیر هاج و واج به هم نگاه می کردن و پری از خنده داشت خودشو می زد.
بله دیگه خانم خانما خودش می ره کلاس زبان و انتظار داره که همه بلد باشن .وای به حال من (البته منم پا به پای شما دارم یاد می گیرم)
تو خیابون داشتیم می رفتیم می گی مامان بریم رستوران خرچنگ غذا بخوریم /اولش رفتیم برات کتاب خریدم و بعدش هم دیدم نزدیک ساعت 9 هستش و تا برسیم خونه و غذا درست کنم شما خوابت می بره تو ذهنم بود که ببرمت بیرون غذا بخوریم (مادر و دختری،آخه بابا هادی سر کار بود) .که شما هم گفتی وای مامان خیلی گرسنه ام و دلم درد می کنه ،گفتم باشه بریم رستوران.بعدش می گی پس رستوران خرچنگ بریم.رستوران خرچنگ همون فست فود آفتاب هستش که طرف خونه خودمونه.بعدش رسیدیم و سفارش پیتزا دادی تا پیتزا آماده بشه بهم می گی،مامان پس سفارشمون آماده نشد
منم اینطور شدم چی سفارش آماده
وقتی پیتزا رو آوردن گفتی من از این نمی خوام بله خانم همبرگر می خواست دوباره سفارش دادیم و برات همبرگر آوردن خدا رو شکر خوردی .نوش جونت
دیروز هم امتحان میانترم زبان داشتی که تیچرت گفت خیلی خوب بود و ازش راضیم .
خوب منم از دخمل گلم راضیم
خدا رو به خاطر داشتن دختری سالم و صحیح هزاران مرتبه شکر می کنم.
الان اگه وقت کنم عکسارو می ذارم در غیر اینصورت در اولین فرصت