ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

عسل مامان و بابا

ملینا و دکتر

1390/9/4 1:41
نویسنده : مامان
411 بازدید
اشتراک گذاری

 

ملینا جون کمی سرفه می کردی ترسیدم که نکنه مثل دفعه پیش بزنه گوش ات عفونت کنه به خاطر همین داشتم برای رفتن به دکتر آماده ات می کردم و بهت می گفتم بریم دکتر ،آقا دکتر خوبه ملینا رو دوست داره.ولی تو اصلاً دوست نداشتی بریم. هر موقع اسم دکتر رو می آورم دستتو به سمت گوش ات می بری و می گی آقا دترگوش (یعنی گوشمو معاینه می کنه).عصر با بابا هادی رفتیم مطب دکتر, بچه های که می رفتن داخل گریه می کردن تو هم گوش می دادی و می گفتی :ایریه می کنه(گریه می کنه).نوبت تو که شد وقتی وارد مطب شدیم به دکترت سلام دادی؛سلااام ؛آقای دکتر همچین خوشش اومد که از جاش بلند شد و اومد به طرفت .اما دیدم که لبات آویزون شد و شروع به گریه کردی.دکترت هم اونقدر مهربون بود که با کلی شکلک و بالا و پایین پریدن تو بغل بابا هادی معاینه ت کرد و بعد تو رو گرفت بغلش و بوست کرد . واقعاً دکتر ت خیلی با حوصله هست. بعد از معاینه برای شربت سرماخوردگی و اکسپکتورانت را تجویز کرد و بخور سرد رو پیشنهاد داد که در این فصل بهتره استفاده بشه.

خدایا هیچ نی نی مریض نشه . الهی آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)