ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

عسل مامان و بابا

من ماهی نیستم

1390/10/28 13:26
نویسنده : مامان
568 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام خوشگلکم

  ملینا جون، دیروز که از سر کار اومدم نهارو که خوردیم با بابا هادی و مامان جون اسباب و اثاثه رو جمع کردیم و خونه رو باید تا سر ماه تحویل دهیم .بابا هادی هم گفت یه کم زودتر انجام بشه بهتره .تو هم پیش خاله پرستو موندی و ما هم اسباب کشی می کردیم.شب که اومدیم خونه ،خاله پری و امیر هم بودن .خاله پری می گه به ملینا گفتم ماهی بیا پیش من.تو هم کمی مکث کردی و بعد بهش گفتی من ماهی نیستم ملینا جون هستم.خاله پری می گه من و امیر از خنده روده بر شده بودیم.خاله که داشت تعریف می کرد تو هم داشتی گوش می دادی و بعد سرت رو برای تایید تکون دادی و با صدای بلند خندیدی.

موقع شام هم که غذا کم خورده بودی ساعت ١٠:٣٠برات شام اوردم که بخوری می گفتی نمی خورم وقتی عکسای امیر رو بهت نشون می دادیم همچین غذاتو می خوردی که نگوhttp://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/hallcandysmile.gif. تازه وقت خوابت که رسیده بود داشتی بهونه گیری می کردی که سرتو گذاشتی رو شونه من و بعد چشماتو بستی بعد ازم می پرسی امیر کجاست.دخترم تو خواب هم از امیر دست نمی کشی . آخه بلاچه تو چقدر امیررو دوست داری. ابراز علاقه ات به امیر با ترتیب زیر می باشد:

 connie_49.gif کسی در می زنه : امیییره

 connie_49.gif  خاله پری می یاد: پس امیر کوش

connie_49.gif خاله پری زنگ می زنه :  اول از همه امیر صحبت کنه

connie_49.gif  در رو باز کنی ببینی امیر و پری هستن : امیییر سلام پس خاله پری چی

connie_49.gif زنگ می زنم با خاله پری صحبت کنی: یه ذره امیر حرف بزنه

connie_49.gif احوال پرسی با امیر: امیییر خوبی

connie_49.gif کسی بگه امیر ماله منه: بدو بدو می ری می شینی بغل امیر و اجازه نمی دی می گی امیییره خودمه

همه کارهاتو و بازیهات برای امیییره پس بقیه چی حسودیمون گل کرد.

اینم عکس امییییر که ملینا خیلی دوسش دارههههههههههههههههههه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پری وامیر
4 بهمن 90 0:14
ماهی من الهی خاته پری فدات بشه با این همه شیرین زبنیت عزیزم