روز جمعه با قند عسلم

سلام سلام

  یه روز تعطیل که خیلی خوشحال بودم به این دلیل که پیشت هستم و بیشتر استراحت می کنم.صبح روز جمعه که چشای خوشگلتو باز کردی گفتی سلام مامان زهرا،سلام دختر گلم صبحت بخیر.

  بعدش پرسیدی امیر و پری کو؟آخه از دیشب امیر و پری هم موندن خونه مامان جون.گفتم که تو اتاق هستن سریع از جات بلند شدی که بری پیششون گفتم اول بذار لباس و موهاتو مرتب کنم بعد برو .

 بعد از مرتب شدن سریع رفتی بالا سر شون و با سر و صدا بیدار شون کردی .صبحونه رو که آماده کردیم خیلی کم خوردی و به تماشای برنامه کودک نشستی.ما هم تصمیم گرفتیم که بریم خرید وقتی بهت گفتم: بریم آماده شیم بریم بیرون گفتی آخ جون می خوایم بریم دنیای بازی .از پرستو می پرسیدی تو هم می یای؟منم بهت قول دادم که بعد از ظهر ببرمت.از خونه که زدیم بیرون بهونه گیری می کردی تو راه گفتی مامان جیش دارم هیچی دیگه نزدیک یه پارک بودیم که مامان جون گفت نگهدار تا ببرمش دستشویی .تا پارک رو دیدی گفتی وای سرسره بازی و تاب بازی مامان جون هم بعد از دستشویی شمارو برده بود تا کمی بازی کنی .

وقتی اومدی داشتی نق می زدی که دوباره برگردی به بازی و دیدی که دیگه داری سوار ماشین می شی و به هیچ وجه تو رو به بازی نمی بریم سریع دوباره گفتی بازم جیش دارم ای شیطون بلا تو به خاطر بازی داری به ما کلک می زنی.

 بعد هم ماشینو بردیم تو پارکینگ و رفتیم پاساژ ایران زمین که من یه جفت کفش خریدم و مامان جون روسری و تو هم تو این فاصله کلی منو اذیت کردی همش می گفتی بریم بیرون یه لحظه که بیرون رو دیدم وای چه برفی می یومد .

 بعد از اینکه خریدهامون تموم شد تو اون برف به سمت پارکینگ همچین می رفتیم که نگو تو هم محکم خودت رو به خاله پری چسبونده بودی .سوار ماشین که شدیم باز همش گریه می کردی که بیای بغل من آخه دختر خوب من دارم رانندگی میکنم اگه آقا پلیس ببینه که دعوا و جریمه می شم.

 به خاطر همین نگه داشتم و خاله پری رانندگی کرد و تو هم اومدی بغلم و راحت شدی.به خونه که رسیدیم کفشای منو پوشیدی و گفتی چقدر خوسگله(خوشگله)مبارکه مامان زهرا.ممنون دختر گلم.خیلی خسته شده بودیم ناهارو که خوردیم خوابت برد و منم پیش شما خوابیدم تا ساعت 6:30عصر بعد از بیدار شدن فیلم کلاه قرمزی و سروناز رو نگاه کردی آخه کلاً فیلم های کلاه قرمزی رو دوست داری.

حرفام خیلی طولانی شد فعلاً‌بای