از 16خرداد تا 19خرداد
سلام نازنینیم
دخترم ببخشید که نتونستم زودتر برات مطلب بذارم آخه کمی سرم شلوغه در ضمن سیستم هم خراب شده بود و مجبور به نصب ویندوز جدید شدیم اما بازهم خراب شد و دوباره نصب کردیم با کلی مکافات و تازه اینترنتش هم مشکل داشت که تونستیم بالاخره موفق شویم و دوباره بتونم برات بنویسم تازه تو خونه اصلا حوصلم نمی گیره برات مطلب بذارم فقط کلی لطف کنم یه سر می زنم و مطالب رو می خونم و عکسهارو آپلود میکنم همین وبس و الباقی سر کارانجام می شود.
تو این چند روز هم که خیلی بهت خوش گذشت ١٦ خرداد دایی محسن یه سور داد و رفتیم ایل داغی و تارا و طاها هم بودن و با هم مشغول بازی بودین و در ضمن به جز خودتون به یه سگ و گربه هم غذا می دادین و کلی ذوق کرده بودین شب هم که برگشتیم خونه لباساتو که در آوردم دیدم نامرد پشه ها تمام بدنتو خوردن و همچین داشتی می خاروندی که نگو تاول زده بود لوسیون بعد از گزیدی زدم آرومت نکرد مجبور شدم کمی اب قند درست کنم و شیرینی اون رو بزنم که کمی آروم شدی و خوابیدی .پشه های بد که نذاشتین دخترم کمی از خوشحالیهای شبش بگذره . روز 17 خرداد هم تا ظهر پیش مامان جون بودی و بعد از ناهار هم خوابیدی و عصر باهم رفتیم پارک سر کوچه .پیاده داشتیم می رفتیم که گفتی مامان دست منو بگیر تا نیفتم زمین دیدی بابا جون دست مامان جون رو نگرفت و افتاد زمین و ماشین خورد بهش . به خاطر این حرفت کلی خندیدم.روز ١٨ هم پیش مامان جون بودی و تا عصر که من اومدم و طبق معمول خواب بعد از ظهر و دیگه اینکه یه سر هم به پارک رفتیم .
دیشب هم با عمو منصوری و خاله زهرا رفتیم پارک و شام رو هم بیرون خوردیم.
دخترم فعلاًدیگه بای دوباره می یام.