ملینا مهمون پویا
سلام خوشگله من
از دیروز صبح بگم که وقتی تو خواب بودی بغلم کردم تا ببرم خونه مامان معصومه جون تو خواب و بیداری ازم پرسیدی مامان داریم کجا می ریم گفتم خونه عمه مریم بعد گفتی عمه مریم خونه است.منظورت این بود که اگه عمه مریم خونه نیست نریم اونجا.گفتم عزیزم خونه است بعد رفتیم و از بغلم پایین نمی یومدی رفتیم عمه رو بیدار کردیم و رفتی بل عمه و منم اومدم سر کار.وقتی هم از سر کار برگشتم ناهارو خوردیم غذای مورد علاقه من بود "قورمه سبزی" مامان جون دست گلت درد نکنه .تازه موقع خداحافظی به مامان معصومه می گفتی مامان جون دستت درد نکنه که به من گیلاس دادی خوردم.بعد ناهار هم سریع رفتیم خونه تا آماده شیم و بریم خرمدره خونه خاله من.پری و امیر و دایی محسن و من و بابا هادی و شما رفتیم خرمدره تو مسیر خوابت برد و وقتی رسیدیم بیدار شدی و خودت رو خونه پویا دیدی کلی خوشحال بودی پرستو و مامان جون هم که از قبل رفته بودن همچین بغلشون کرده بودی که نگو.بعد از کمی استراحت رفتیم باغ تا کمی قدم بزنیم توی باغ خاله سبزی کاشته بود که افتادی به جون شویدهای کاشته شده نشسته بودی تو قسمت شویدها همچین می کندی و می خوردی.نوش جونت
و بعد هم اومدیم خونه و رفتیم تو حیاط که پر از درخت گیلاس و آلبالو بود بابا هادی رفت بالای درخت گیلاس چید و تو هم با لاک پشت پویا و جوجه هاش مشغول بودی اما از لاک پشت کمی می ترسیدی لاک پشت که حرکت می کرد تو می ایستادی و جیغ می زدی که نیا نیا.دیگه هوا کم کم داشت تاریک می شد که رفتیم تو خونه و کمی با پویا بازی کردین و شام رو خوردیم و بعد اومدیم خونمون .