2 سال و 6 ماه گذشت
چقدر زود گذشت انگار همین دیروز بود که خبر باردار شدن رو به خانواده هامون دادیم ،همه از خوشحالی پر در می آوردن مریم از خوشحالی گریه می کرد.
دخترم اگه بخوام برات تعریف کنم کلی حرف هست که انشا الله در یه پست جداگانه برایت خواهم نوشت.
دخترم روزی که پا به این دنیا گذاشتی با تمام وجودم غرق تو شدم و با گریه هات گریه و با خنده هات خنده و با تب کردنات تب کردم و سوختم ،
دخترم مایه آرامش من و بابایی ،روح و روان مامان و بابا ،باعث خنده های من و بابا ،
دوستت داریم و بهت عشق می ورزیم ،
دوستت داریم و با هر بار خندیدنهایت به درگاه خدا شکر می کنیم.
دوستت داریم و به عشق تو زنده ایم .
دوستت داریم و برایت جانفشانی می کنیم
دوستت داریم و برایت آشیانه امنی هستیم
دوستت داریم و برایت آرزوی خوشبختی می کنیم
دوستت داریم و به بودنت افتخار می کنیم
دوستت داریم و زیبایهای زندگی رو بهت هدیه می دهیم
دوستت داریم و از بودن در کنارمون احساس آرامش می کنیم
دوستت داریم و دوست داریم که تو هم ما رو دوست بداری ....