ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

عسل مامان و بابا

جلسه مهد روز 5 شنبه

1391/7/8 9:32
نویسنده : مامان
670 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ملینای گلم

صبح روز شنبه ات بخیر باشه

دختر گلم ، روز پنج شنبه صبح که می خواستم برم سر کار متوجه شدم خیلی داری سرفه می کنی و کلافه هم شدی گفتم بمونم خونه تا ازت مراقبت کنم ،که مامان جون بهم زنگ زد و اطلاع داد که از مهد تماس گرفتن و جلسه اولیا هستش باید بری مهد .بعد از صرف صبحونه شما رو پیش مامان جون گذاشتم و خودم رفتم مهد بهم می گفتی منم می یام.ولی من مخالفت کردم و خودم تنهایی رفتم مهد.که چیزهای کلی رو مطرح کردن که شروع برنامه ها از کیه و چطوری با بچه ها برخورد کنیم و میان وعده ها رو چه کنیم از این حرفها بود .

مسئله خیلی مهمی که برام خیلی خوش آیند بود این بود که مدیر مهد و مربیت خیلی ازت راضی بودن و مدیر بهم گفت که ملینا خیلی هوشش بالاست و برای کلاسهای لگو که برای سنین 4 الی6 ساله است موافقت کرد که بعد از تست دادن تو این کلاسها شرکت کنه  و گفت مانعی هم نداره.

همچنین مربیت می گفت که ملینا یه شعر رو وقتی دو بار می خونیم دفعه بعدش سریع بهمون تحویل می ده ولی ما به خاطر بچه های دیگه که شاید یه هفته برای یاد گیری اون شعر طول می کشه باید ادامه بدیم ملینا خسته می شه و می گه سهیلا جون من اینارو بلدم یه شعر دیگه بخون.

همه مادرها ملینا رو می شناختن ولی من هیچکدوم رو نمی شناختم آخه اولین بارم بود می رفتم همه کارهای مهد رو مامان جون انجام می ده و حتی مدیر و مربی هم منو نمی شناخت.وقتی مادرها می گفتن مامان ملینا شما هستین تعجب می کردم که مادرها همه ملینا رو می شناختن .بهم می گفتن ملینا خیلی خوش صحبته و موقع صحبت کردن هم مثه ادم بزرگها حرف می زنه و اصلا کلمات رو اشتباه نمی گه و ما هم خوشمون می یاد .مدیر هم ملینا رو به همه گفت که ملینا خیلی دختر مستقلی هستش و کارهاشو خودش انجام می ده و خوش صحبت هستش .منو می گی کلی افتخار کردم و ذوقیدم .خیلی خوشحالم ولی باید کارهای دیگه هم انجام بدم

برای استعداد یابی هم با مدیر صحبت کردم که گفت بهتون خبر می دم که باید چه بکنید وای منتظر اون روز هستم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

الهه مامان یسنا
8 مهر 91 10:29
جون به این دختر ناز که اینقدر طرفدار داره. به ما هم امضا میدی؟؟؟؟


مامان سانلی
8 مهر 91 16:20
یه دست خیلی محکم و قشنگ برای ملینا جونم که نابغه اس. مامانی حسابی کیف کردی ها.


آره به خدا
مامان رضا جونی
8 مهر 91 22:40
اهن اهن عروس ماست دیگه
سمیه مامان شادن
9 مهر 91 16:21
آفرین به ملینای خوشگل و باهوش
مامان آرشا
9 مهر 91 16:36
ملینا جونم آفرررررررررین خالهههه که اینقدر باهوشیییییییی یه عالمه ماااااااااچ دست مامان جونت هم درد نکنه که این همه برات زحمت میکشن
زینب(عمه آرتمیس)
10 مهر 91 10:58
سلام,گل دخترنازی دارین.بااجازه لینکتون کردم.خوشحال میشم به ماسربزنین
مامان رضا جونی
13 مهر 91 9:45
خدا رو شکر که حل شد
کشخص بود که از یک جایی یک چیز خفگ اوردی توی وبت و وب عروسم رو این جوری کردی


نگو به خدا نمی دونم چه کدی زده بودم که وبلاگ فیلتر شده بود.خدا رو شکر با کمک مدیریت حل شد.
شبنم
13 مهر 91 12:17
الهی فدای این دختر خوش صحبت مستقل مثل ادم بزرگ های کم اشتباه بششششششششششششم من
شبنم
14 مهر 91 21:38
الهی فدای این چشم هات بشم دختر..که دلم براشون تنگ شده بود و الان اومدم وبلاگت،یه کوچولو ببینمت و برم!!


شبنم گلم خیلی خوشحالم کردی عزیزم
مامان رضا جونی
15 مهر 91 19:36
ثمین
16 مهر 91 11:37
سلام! اگه جشنی برای کوچولوتون در راه دارید یه سر به دنیای نفیس بزنید و از ایده های متنوع و شیک استفاده کنید... جشن سیسمونی... جشن دندونی... جشن قدم... جشن تولد پسرانه ... جشن تولد دخترانه ... جشن تکلیف... جشن الفبا... و........ منتظرتون هستم...
دخترم عشق من
17 مهر 91 10:21
افرین به این دختر باهوش از طرف من ببوسش مامانش


مرسی عزیزم