نقشه های ملینا و آنیسا برای محمد امین
سلام
روز دوشنبه هم صبح به مامان جون گفتم شما رو مهد نبره تا کاملا خوب شی .اما مثه اینکه مامان جون رو اذیت می کردی و همش می گفتی منو بغل کن.که بابا هادی به داد مامان جون می رسه و شما رو می یاره خونه .منم که از راه رسیدم بله انگار تو خونه بمب افتاده کتابهای نقاشی یه طرف مداد رنگیها یه طرف پازل یه طرف و خونه سازیها یه طرف .اما فدای سرت تو خوب باش خودم اینارو جمع می کنم بعد ناهار رو اوردم بخوریم که ناهار نخوردی و خودم بعدش اوردم بهت ناهار بدم که نخوردی و منم با دعوا تا می تونستم بهت غذا دادم آخه از شب جمعه هیچی نخورده بودی دیگه از عصبانیت داشتم خفه می شدم تو هم گریه می کردی و منم به گریه هات توجهی نمی کردم همش اخم کرده بودو تو هم پشت سرم می اومدی و می گفتی مامان اخم نکن قهر نکن من که دختر خوبی هستم چرا به من اخم می کنی .منم می گفتم دیگه دوستت ندارم آخه تو غذا نمی خوری منو داری عذاب می دی.باز از تو گریه از من اخم و عصبانیت.
دلم کباب شد گفتم پاشو اماده شیم می خوام ببرمت دکتر که دوباره دادت به هوا رفت که من دکتر نمی یام.بهت گفتم که خوب حالا دوست داری بریم ترمینال پیش باباجون از آنجایی که عاشق ترمینال و اتوبوسهای رنگارنگ هستی سریع بهم گفتی پس مامان باهم دوستیم گفتم آره فقط سریع آماده شیم بریم باباجون رو ببینم .بردمت ترمیال کلی ذوق کرده بودی و بابا جون رو بوس کردی و بابا جون رفت مشهد و ما اومدیم خونه.دوباره امادت کردم و رفتیم تا عینک بابا هادی رو بگیریم .بعد از گرفتن عینک کمی به مغازه ها سر زدیم تا شاید چیزی مناسب برات بخرم اما چیزی که خوشم بیاد رو نتونستم پیدا کنم .خاله پرستو زنگ زد و گفت ما خونه مامان جون انیسا (عمه من)هستیم .ما هم از خدا خواسته رفیتم خونه عمه .که آنیسا و محمد امین و امیر حسین و آرتا هم بودن با بچه ها مشغول بازی شدین با آنیسا خیلی جور بودی و همش در حال بازی .از اونطرف هم محمد امین مشغول مشق نوشتن بود که آنیسا به سمت دفترهای محمد امین رفت که محمد امین با دستش نخواست آنیسا به وسایلهاش دست بزنه که دستش به صورت آنیسا خورد و زخمی شد.شما و آنیسا چه نقشه ها که برای محمد امین نمی کشیدین.شما با انگشت اشاره به محمد امین می گفتی تو وایسا الان می رم یه چوب می یارم تو رو می زنم چرا صورت آنیسا رو چنگ زدی.آنیسا می گفت :محمد امین تو وایسا می خوای بیای خونمون دیگه می دم تو رو اقا گرگه می خوره .دیگه با محمد امین چپ افتادین و همش اذیتش می کردین .شام رو هم خونه عمه خوردیم و کمی هم شما شیطنت و بازی کردین و اومدیم خونمون.