ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

عسل مامان و بابا

ملینا جون مهمون آرتا

1390/7/19 13:30
نویسنده : مامان
996 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

بعد از تولد ، رفتیم خونه آرتا( نوه عمه مامان) که مامانش با بابا هادی همکاره و مامان آرتا هم علاوه بر فامیلی ،دوستای خوبی برا هم هستیم . آرتا هم که تقریباً 5 ماهه است و تو هم از وقتی که رسیدیم می خواستی آرتا رو بگیری بغلت و همش نازش می کردی و بوسش می کردی .teddy loves you

وقتی هم که رفتیم اتاقش می خواستی به وسایلاش دست بزنی که مامان اجازه نمی داد .به نظر من شاید ارتا دوست نداره به وسایلاش دست بزنی ولی با همه این حرفها بالاخره یکی از عروسکهاشو و توپشو برداشتی و بازی کردی ولی آخرش دیگه خسته شدی و بهونه گیری کردی ،خوابت می یومد .

به خاطر شما خانم گل زود از مهمونی اومدیم و رفتیم خونه مامان جون و دیدیم که همه خوابن ولی با شنیدن صدای تو همه بیدار شدن و تک تک اومدن پیشت . ولی دیدن نخیر خانم گل خوابش می یاد و به همه هم میگه بای بای یعنی برین بخوابین که منم خوابم می یاد.خدا رو شکر همه متوجه شدن چی می گی دوباره همه رفتن خوابیدن و توهم دو دقیقه نکشید خوابت برد.

 خوابهای شیرین ببینی دخترم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان رها
20 مهر 90 13:01
ای جونم مامانی خوب دخملی خواب داشته دیگه