ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

عسل مامان و بابا

محرم آمد

1390/9/6 23:59
نویسنده : مامان
410 بازدید
اشتراک گذاری

 

ای ماه خدا!

در تقویم دل ما خاطره هیچ ماهی به سرخی تو نیست!

سلام خدا بر تو و بر ستارگانی که بر گردت حلقه زده اند!

 و سلام خدا بر خورشید فروزانی که در خود جای داده ای!

 ای ماه خون!

بار دیگر از راه میرسی و با نسیم گرم کربلایی،

 قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی.

 دوباره سکوت تاریخ را درهم می شکنی

و بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی.
و سلام بر حسین!

 که دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید

و عشق از نامش حرمت یافت.

محرم آمد...

محرم آمد تا بار دیگر هفتاد و دو آیه سرخ را بر صحیفه دل هایمان نازل کند و هفتاد و دو کهکشان را در مسیر هستی قرار دهد.

محرم آمد تا بار دیگر پروانه های عاشق جان مان در گرد شمع وجود مولایمان، امام حسین (ع) بال بگشایند.

محرم آمد تا بار دیگر دست دل هایمان را بر پنجره های حرم اباعبدالله(ع) گره بزند و چشمان اشکبارمان را به غبار روبی مزارش میهمان کند.

محرم آمد تا بار دیگر صحرای تفتیده، نخل های سر بریده، خیمه های سوخته و سرهای روی نیزه را در ذهن مان تداعی کند.

محرم آمد تا بار دیگر دلیری، مردانگی، ایثار، از جان گذشتگی، اخلاص و شجاعت را عینیت بخشد.

محرم آمد تا بار دیگر سکوت تاریخ را در هم شکند و فریاد "هیهات منا الذله" را در گوش جهانیان طنین انداز کند.

محرم آمد تا بار دیگر ماوایی باشد برای اشک هایمان، بغض هایمان، نجواهایمان، ... برای دعاهایمان.

محرم آمد ...

اما چه غریب، غریب تر از همیشه ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان عسل
7 آذر 90 8:19
يا امام حسين