ملینا جون مهمون آرتا
بعد از تولد ، رفتیم خونه آرتا( نوه عمه مامان) که مامانش با بابا هادی همکاره و مامان آرتا هم علاوه بر فامیلی ،دوستای خوبی برا هم هستیم . آرتا هم که تقریباً 5 ماهه است و تو هم از وقتی که رسیدیم می خواستی آرتا رو بگیری بغلت و همش نازش می کردی و بوسش می کردی . وقتی هم که رفتیم اتاقش می خواستی به وسایلاش دست بزنی که مامان اجازه نمی داد .به نظر من شاید ارتا دوست نداره به وسایلاش دست بزنی ولی با همه این حرفها بالاخره یکی از عروسکهاشو و توپشو برداشتی و بازی کردی ولی آخرش دیگه خسته شدی و بهونه گیری کردی ،خوابت می یومد . به خاطر شما خانم گل زود از مهمونی اومدیم و رفتیم خونه مامان جون و دیدیم که همه خوابن ولی با شنیدن صدای تو...
نویسنده :
مامان
13:30