ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

عسل مامان و بابا

ملینا در عروسی

1391/2/30 11:14
نویسنده : مامان
1,428 بازدید
اشتراک گذاری

  شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

سلام نازنینم

روز پنج شنبه عروسی آقا سعید(پسر دایی بابا هادی )بود  شکلکهای جالب و متنوع آروینکه شب برای حنا بندون باید می ر فتیم که دوست نداشتی لباس بپوشی ولی وقتی گفتم که می ریم تا عروس ببنیم و زهرا و فاطمه و باران هم می خوان بیان آماده شدی و رفتیم تو عروسی هم که با زهرا دائم اینور و اونور می رفتین و واسه خودتون مشغول بودین .

  در ضمن خیلی دختر خوبی بودی و مامان رو اذیت نکردی .وقتی من حنا تو دستم گذاشتم سعی می کردی به من دست نزنی فکر کنم خوشت نمی یومد ولی وقتی ازم پرسیدی چی نوشتی گفتم نوشتم ملینا و هادی ،دیگه وقتی دستم رو می بینی می گی مامان اینجا نوشتی هادی و این یکی دستت هم ملینا و کلی ذوق می کنی.شب هم ساعت 1:30بود که اومدیم خونه و خیلی خسته شده بودی خوابت برد.

شکلکهای جالب آروین

  روز جمعه هم که من و شما تو خونه تنها بودیم و تا ساعت 10صبح لالا کردیم خیلی چسبید.آخه مامان جون و بابا جون و خاله پری و پرستو و دایی محسن هم رفته بودن تهران .بعد از بیدار شدن هم صبحونتو خوردی و گفتی بریم خونه مامان جون ،گفتم که ماما جون تهرانه ،کلی ناراحت شدی و بعدش که من گفتم بریم خونه مامان جون بهم گفتی نه مامان جون خونه نیست رفته تهران.بله چون تنها بودی حوصله ات سر می رفت کمی رفتیم تو حیاط تاب بازی کردی و اومدیم ناهار خوردیم و کمی هم به فیلمهای بچگیت نگاه کردی و کلی خوشحال شدی و منم برای رفتن به عروسی شما رو اماده ات  کردم تا اگه هم خوابت برد دیگه مشکل لباس پوشیدن نداشته باشی.خودم هم آماده شدم و تو هم که تو خواب بودی برداشتمت و رفتیم .وقتی عروس اومد کلی نگاهش می کردی و می گفتی پس باباش کو(منظور دامادبود) البته زیاد هم حوصله نداشتی اونم به خاطراینکه خوب نخوابیدی و همش بغل من بودی .شام هم که فقط سوپ خوردی و خدا رو شکر کردی.بعد از شام هم که قسمت خوب قضیه هستش باید عروس رو می بردیم خونشون .تو هم تو ماشین چیزی از ما کم نمی ذاشتی و برای ماشینهای دیگه و عروس و داماد بوس دوری می فرستادی و دست می زدی و بالا و پایین.یه گل رز هم دستت گرفته بودی و از پنجره برده بودی بیرون و می چرخوندی .

اما تا برسیم خونه عروس و داماد خسته شده و خوابت برد.شیطون مامان دوستت دارم و عاشقتم.

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

 در ضمن ملینا خانم از انجایی که با باران همش یک هفته فاصله سنی داری و بزرگتر هم هستی بهش زور می گی و دعواش هم می کنی برای نمونه دیشب سر میز شام که باران رو صندلی نشسته بود و شما هم روی میز بودی سعی می کردی با پات باران رو بزنی یک دفعه متوجه شدم که داری با پات باران رو می زنی.آخه دختر این چه حرکتی که انجام می دی .در ضمن یک بار هم که داشتی این کاررو می کردی از رو میز به روی صندلی افتادی ،با توجه به اینکه خودت مقصر بودی به محض بلند شدن یه دو به باران زدی الهی بمیرم باران هم اصلاً صداش در نمی یومد آخه می دونه که تو درددانه خانواده هستی و هر چی هم بگه نه عمه رویا می خواد گوش بده نه بقیه .باران جون من ازت معذرت خواهی می کنم عزیز دل زندایی.

 در حال اماده شدن برای حنا بندون

 

 

 

به به چه خانم با شخصیتی

 عرفان جون جالا چرا اخمهات تو همه ان شالله عروسی تو عزیزم

 ای جونم : زهرا و ملینا خانم دو دوست دوست داشتنی

 مامان زهرا خیلی با سلیقه ای

 اینجا هم تالار پیام جشن عروسیه .و اینم از این دو دوست

 

 

 

 

ملینا و دختر عمه ی سرور جان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

ثمین
30 اردیبهشت 91 16:23
سلام! یکی از کاربران ژرورنال دنیای نفیس سوالی داشتن که قرار شد به اشتراک بزاریم. اینکه: چه لباسهايي براي سيسموني بخريم؟؟؟ خوشحال میشم شما هم نظرتون رو برامون بگید تا مامانای جدید استفاده کنن! منتظرتون هستیم
عسل خانوم
30 اردیبهشت 91 17:33
وسيله هم برات گذاشتم بهم سر بزني منتظرتم °°°°°°°°°°°°|/ °°°°°°°°°°°°|_/ °°°°°°°°°°°°|__/ °°°°°°°°°°°°|___/ °°°°°°°°°°°°|____/° °°°°°°°°°°°°|_____/° °°°°°°°°°°°°|______/° °°°°°°______|_________________ ~~~~/__ بيا اينم وسيله حالا ديگه_\~~~~~~ ~~~~~/ _ميتوني بهم سر بزني _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸..... *•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* _________________##________##
مامان ملینا
31 اردیبهشت 91 11:28
عزیز دلم با اون شیطتنتات . خوب زرنگی ها
مامي پاني
31 اردیبهشت 91 22:37
سلام مامان ملينا چقدر پاني ملينا از نظر اخلاقي شبيه هم هستن كارتون مورد علاقه زورگويي و... پاني خيلي شيطونه پدر منو در آورده از در وديوار راست ميره بالا مثل پسرها تا دعواش ميكنم ميگه عزيز دلم قربونت برم انقدر خودتو ناراحت نكن بچه ام ديگه
منم خنده ام ميگيره از حرفش
انشاالله عروسي وخوشبختي ملينا جون راستي مامان ملينا اينم وبلاگ خودمه خوشحال ميشم بهم سربزنيhttp://tar-o-pod.mihanblog.com/

همه بچه هها شبیه هم هستن .ملینا هم تا خطایی می کنه می گه ببخشید ناراحت نشو بخند.حتماً به وبتون سر می زنم.

❤。★مامان رضا جون★。❤
1 خرداد 91 12:27
چه جالب رضای منم با بچه های کوچیکتر برخوردش همینه
الهه مامان یسنا
1 خرداد 91 14:27
آخی من با یسنا مشکل داشتم واسه لباس پوشیدن که بره عروسی یه بار آخرش با دعوا پوشید لباسهاشو
مامان رها
2 خرداد 91 9:28
سلام زهرا جون عزیزم همیشه به عروسی ان شا الله عروسی برادر و خواهرت و ملینا جون خانومی بخدا حسابی مشغول امتحاناتم و فرصت سر خواروندن ندارم وقتی رها بیداره که نمیتونم پای سیستم بشینم و مقعی هم که اون خوابه فرصت رو غنیمت میشمرم و در س میخونم شرمنده قول میدم بعد از امتحانات جبران بکنم و زود زود آپ کنم راستی آپ کردن ببین
مامان امیر علی
8 خرداد 91 13:13
وای چه نانازی با این تیپت و عکسهات ماشاله
مامان نیاز
8 خرداد 91 19:54
عزیز دلم عاشق این عکساتم به هزار نفر هم نشون دادم تا حالا ولی نتونستم برات بنویسم حالا اومدم و من تونستم