ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

عسل مامان و بابا

بابا هادی غذارو سوزوند

1391/3/7 11:00
نویسنده : مامان
1,424 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام خوشگل مامانی

اول هفته ،روز شنبه صبح از خواب بیدار شدم و برای ناهار برنج رو خیس کردم و مرغ را هم رو اجاق گاز گذاشتم و زیرش رو کم کردم تا وقتی تو و بابا بیداری می شین بپزه و بابا زحمت خاموش کردنش رو بکشه .ساعت 10بود که زنگ زدم ببینم بیدار شدین بابا هادی با خواب آلودگی گفت داریم بیدار می شیم.و برای صبحونه تو هم کمی فرنی اماده کرده بودم .بابا گفت که بیدار می شیم خداحافظی کردم .و دیگه نپرسیدم که  به غذا سر زدی یا نه؟ ساعت 11:30بود که دوباره زنگ زدم ،صدای خوشگلی از پشت گوشی گفت الو الو سلام داد و گفت مامان بیا،منم که کلی قربون صدقه ات رفتم و گفتم گوشی رو بده بابا تو هم که اصلاً گوش نمی دادی می گفتی نه نمی دم می خوام باهات حرف بزنم.یه دفعه گفتی مامان با بابا دعوا کن گفتم که چرا؟گفتی آخه بابا غذا سوزونده دعوا کن.سریع گوشی رو دادی بابا و گفت که غذا رو سوزونده.دستت درد نکنه همسر مهربانم که فقط یک بار بهت غذا رو سپرده بودم اما فدای سرت .دوباره گوشی رو از بابا گرفتی و ازم پرسیدی دعوا کردی ؟منم گفتم بله .بعد خودت سر بابا داد می زدی : چرا سوزوندی هاااا.از خنده مرده بودم بابا هم می گفت ببخشید .همسر نازم بیشتر از من از دخترش معذرت خواهی می کرد.آخیه بیچاره دست مامان و دخترش مونده .ظهر که اومدم برنج آماده بود و خورشتش هم کمی از مرغ سالم و قورمه سبزی بود که خوردیم.بعد هم کمی بازی پازل صورت پسر بچه که خیلی علاقه مندی و می گی بذار درستت کنم تا گریه نکنی

 

 

 

 و بعد هم  استراحت و عصرونه هم چیزی نخوری تا شام که برات اماده کردم گفتی نمی خورم .منم گفتم که گریه می کنم بعد رفتی واسم دستمال اوردی که بیا خودت رو پاک کن (اشکاتو پاک کن) با دستمال چشامو پاک می کردی .دیدم یه جوری نگام می کنی آخه گفتم که ملینا اگه تو غذا نخوری من غصه دار می شم و گریه می کنم دیدم یه لقمه برداشتی و به من نگاه کردی و گفتی ببین دارم می خورم پس دیگه گریه نکن.به دهن رفتن لقمه همانا و خوشحالی من همانا.از این صحنه خوشت اومد و گفتی مامان بازم گریه کن تا من غذا بخورم هیچی دیگه برای اینکه شما لقمه ای بذاری دهنت من باید کلی نقش بازی می کردم.هرچند بیشتر از دو لقمه هم نخوردی و فقط سبزی اونم شوید رو همچین با ولع می خوردی که نگو.بعد از اونم گفتی بیا موهامو درست کن از پشت موهاتو بستم خوشت اومد و خودت جلوی موهاتو شونه می زدی و می گفتی خوشگل شدم.دیگه کم کم داشت خوابت می یومد که قصه شنگول و منگول رو برات خوندم و گفتی مامان پسته می خوام اخه دندوناتو مسواک زده بودم ولی چه کنم باشه ...رفتم و دوتا دونه برات اوردم می گفتی کمه زیادش کن. اما نه عزیزم به فکر دندونات باش .شب رو خوب بخوابی عزیزم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

شيدا
8 خرداد 91 11:19
سلام عشق خاله شيدا قربونت برم شيرين عسلم پاني هم يه عالمه برات بوس ميفرسته همه روخوندم اي شيطون بلاااااااااااااااااااااا بوسسسسسسسسسسسسسسس http://pani88.niniweblog.com/
mamane radin
8 خرداد 91 12:19
آخی خیلی جالب www.funclubkids.niniweblog.com بود.ملینا ی ناز و ببوسید.
❤。★مامان رضا جون★。❤
8 خرداد 91 12:29
ای جانم وای که من همیشه می خوام ملینا رو بغلش کنم و حسابی گازش بکنم
دوست مهربون
8 خرداد 91 12:38
=خیلی خوب نوشتید


ممنون عزیزم
مامان امیر علی
8 خرداد 91 13:11
سلام عزیزم ماشاله چه دخمری چه دسته گلی که بازیهای فکری و انجام میده موفق باشی عزیزم ناز خوابیدی ناناز
مامان شادن
8 خرداد 91 14:43
سلااااااام به ملینای عززززززززززیزم خیلی بلا و خوردنی شدی
مامان جون ملینا بهت سر میزنم بخدا ، درسته بنا به دلایلی نمیتونم کسی رو لینک کنم اما ادرس وب ملینا جون توی favorit هام هستش و همش بهتون سر میزنم


ممنون گلم شکایتی ندارم
الهه مامان یسنا
8 خرداد 91 14:52
سلام عزیزم من که همیشه به شما سر میزنم گلم . ولی نمیدونم چرا این عکسهای خوشگل ملینا جون رو ندیده بودم بسیار بسیار زیبا بودن. عکسهای کندلوس رو میگم ماشالاه خیلی ناز شده
مامان رها
8 خرداد 91 16:59
زهرا جون داشتم پست شما رو میخوندم و میخندیدم که غذاتون سوخته که یهو دیدم وای وای غذای خودم(شامم)داره میسوزه ....ملینا جون رو ببوس
مامان نی نی ناز
8 خرداد 91 19:55
بوسسسسسسسسسس برای ملینا کوچولوی نازنازی و مامان مهربونش
مامان نیاز
8 خرداد 91 19:57
وای که چه خوشگل خوابیدی مامانی عیبی نداره بابا غذا رو سوزونده دعواش نکن دیگه یاد میگیره
عمه ی لارا
8 خرداد 91 20:03
█████____████ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ _______█ چه ماه خوابیده این خانم خوشگله
مامان سانلی
9 خرداد 91 10:39
فدای خوابیدنت عزیز دلم. اخه مامانی ادم به مردا اعتماد نمیکنه که یه دفعه دیدی خونه رو هم سوزوندن
مامان امیر علی
9 خرداد 91 10:51
از دست این بابا های شیطون
عمه مریم
9 خرداد 91 13:55
آره ملینا؟ داداش منو میفروشی؟! 2ختر هوای بابا هادی رو داشته باش دیگه
سید امیرعباس بابا
10 خرداد 91 18:26
سلام عکسای پست قبلی رو دیدم ماشالله خیلی بزرگ شده خدا حفظش کنه روز به روز ماه تر میشه براش اسفند دود کنید
الهه مامان یسنا
11 خرداد 91 10:02
سلام دوست خوبم یسنا تو مسابقه نی نی و شکلک شرکت کرده دوست داشتین برین به این آدرس و بهش رأی بدین http://noruz1391.niniweblog.com/post865.php
عمه زینب دانیال
11 خرداد 91 14:34
دخترنازمونو ببوس
شيدا
14 خرداد 91 21:37
قربونت بشه خاله شيدا عروسك خاله مثل هميشه ناززززززززززززززززززززززززززززززززوعروسك پاني هم بوس ميفرسته بوسسسسسسسسسسسسسسس http://pani88.niniweblog.com/cat4.php