خواسته های وروجک!!!!!
سلام عزیز دلم مهربونم
یه دفعه یادم افتاد که الان 3 روزه که همش ازمون یه چیزی نه 4 تا چیز می خوای که نگووووو
بذار از اول توضیح بدم چند شب پیش من زودتر خوابیدم آخه سرم خیلی درد می کرد و شما و بابا هادی بیدار بودین ،تا ساعت 1/5 نصف شب با هم بودین .بابا هادی تعریف می کنه که خانم خانم نصف شب بهم می گه:
ملینا :بابا هادی برام تبلت بخر
بابا هادی:
ملینا :تو رو خدا
بابا هادی :نه دخترم نمی شه
ملینا: اخه من می خوام می خوام
بابا هادی :آخه هنوز برات زوده
ملینا با عصبانیت " من می خوام
حالا دیگه نمی دونم با چه ترفندی خوابوندتت.بعدش هم من ظهر از سرکار اومدم بهم میگی:
ملینا:مامان زهرا ناهار بخوریم بریم تبلت بخریم
من:انگار داریم می ریم پفک و چیپس بخریم که زود بعد ناهار باید بریم
ملینا :با گریه زود باش باید بریم بخریم
من:نه عزیزم زوده هنوز نمی تونی باهاش کار کنی
هر طور بود سرت رو سرگرم کار دیگه کردم
اما این ماجرا ادامه داره
دیروز به مامان جون می گفتی:
مامانم می خواد برام تبلت بخره ،گوشی بخره،تازه روبات کوچولو بخره و بالا بالا
آخی مامان بیچاره حساب کنم دیگه باید تمام حقوقم رو باید تقدیم تو فسقلی کنم پس خودمون چی؟؟؟؟؟
حالا از دیروز حواسمون هست که در مورد تبلت و از این جورچیزا پیشت حرف نزنیم
به یه چیزی اعتراف کنم:
من به بچه های که تو فامیل داریم همیشه به مامانهاشون ایراد می گرفتم که چرا از الان به دست بچه هاتون گوشی می دین و بد عادتشون می کنید.مثلا مهشید و نیما و ماهان هر کدوم الان کلاس اول و دوم هستن ولی گوشی که دارن از نوکیا و سامسونگ بهترینشو دارن که من هنوز خودم در موردشون اطلاعی ندارم .حالا دختر خودم هم می خواد .
اما نه من مقاومت می کنم و قرار نیست هر چیزی که دخترم از ذهنش می گذره من تهیه کنم .باید به وقتش باشه وگرنه چه ضرورت داره که برات این موارد رو تهیه کنم اگه برای بازی باهاشونه ،تو لپ تاپ برات بازی می زنم و بازی کن.هر چند تا الان هم هیچ بازی تو لپ تاپ ندارم که بازی کنی .بازم می گم بی خیال بزار عادت نکنه به بازی و از مسائل آموزشی عقب نمونی.
وای تو این زمونه چقدر سخته با بچه ها سر و کله زدن .