مهمونی خونه خاله ملیحه
سلام عزیزم
دیروز که از سرکار اومدم مشغول تماشای تی وی بودی که اصلا منو ندیدی و بعد که متوجه من شدی اومدی بغلم و گفتی من ناهار خوردم بله اونم یه لقمه همش خورده بودی.بعدش با هم رفتیم work book رو با هم کار کردیم و کمی هم نگاره ها رو کار کردی تا ساعت 4 و بعد خوابت برد و ساعت 7 بیدار شدی و کمی بازی و تماشای تی وی و شام خوردیم بعد از شام رفتیم خونه خاله ملیحه.با عرفان خیلی بازی کردی (قابل توجه عرفان 18 سالشه)و کلی بهت خوش گذشت .وقتی اومدیم خونه می گی که مامان جون بهم خیلی خوش گذشت مرسی که منو بردی خونه عرفان .
بعد پیش بابا هادی دراز کشیدی و خوابت برد.
یه شعر هم یاد گرفتی و فقط برای مامان جون می خونی می گم کدوم مامان جون می گی مامان جون خاله پرستو.
مامان جونم مامان جون ،چه خوشگلی چه ماهی
قربونت برم الهی ،برام زحمت کسیدی ،نتیجه اشو ببینی
اگه گفتی چی چچی پر،کلاغ پر گنجشک پر
رنج مامان جونم پر،اخم بابا جونم پر
وای چه خوب این شعرو منم حفظ کردم تونستم تا آخر بنویسم.