اندر احوالات ملینا
سلام ماهم
دخترم تو این روزها جملات را قشنگ می گی و هر جا هم کم آوردی با اشاره بهموم می فهمونی.قبلاً که اسمتو رو کاغذ نوشتم و بهت نشون دادم و گفتم که این ملیناست یاد گرفتی و هر موقع می نوشتم می گفتی :ملینا بعد یه دست و هوووورا برا خودت می زدی و می گی آپرین(آفرین) .دیشب هم که این کارو کردم بعدش گفتم بیا خودت هم بنویس،گفتی من بلت (بلد) نیستم.الهی دخترم به موقعش یاد می گیری.
قصه شنگول و منگول رو هم با کمک من می گی :
یکی بود ،یکی نبود
توی یه ده کوچیک سه تا بع بعی بود .به اسمای مانوگل.انگول حبه انگول
یه روز که مامانش می خواست بره خرید بازار گفت بچه های من نه کوچولوهای من درو باز نکنید خوووب.
نگو آق گرگه پشته دره .در می زنه تق تق (با پشت دستش می زنه و می گه)کیه کیه ؟منم منم مادرتون نه مامان اینطور نیست .بعد می یاد و می خوره دیگه اجازه نمی دی تا آخر قصه بریم .
یه شیرین کاری دیگه که می کنی اینه که هر موقع شیرینی خامه ای می خوری و به دور دهنت مالیده می شه می گی برم آینه نگاه کنم .بعد نگاه کردن اونقدر به خودت می خندی و می گی برم دسمال کاغذی بیارم .تا جایی که زبونت می رسه پاکش می کنی باقیش رو هم با دستمال .
هر موقع می خوای بری اتاق پرستو بهش با حالت غمگین می گی پااستو اجازه می دی ؟خاله هم سوال می کنه برا چی اجازه می خوای با اشاره به اتاق پرستو می گی برم اتاق؟ اونم که وقتی تو ایجوری ازش اجازه می خوای می گی باشه به شرطی که به وسایلم دست نزنی . تو هم می گی :باشه .میسی (مرسی)
ظرف شکلات رو که خیلی هم سنگینه به زور برمی داری برای همه تعارف می کنی و میگی :بسامید(بفرمایید)تو این لحظه هم قیافت دیدنی .چشماتو یه حالتی می کنی و فقط به ظرف شکلات نگاه می کنی . دخترم، کمک کردن به مامانش رو هم داره یاد می گیره .
وقتی می گیم یکی بود یکی نبود یه ملینای ....خودت می گی خوشگل و ناز بود.
تازه کیتی رو هم خوب می شناسی دیروز که برات کیف خریدم وفتی دیدی گفتی مامان کیتی داره.
فدای شیرین زبونیهات بشم عزیز دل مامان و بابا .