ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

عسل مامان و بابا

واکسن 18 ماهگی

  امروز ملینا واکسن ١٨ ماهگی داشت که در کنترل،وزنش ٨ کیلو و ٩٠٠گرم .قد ٨٠ سانی متر شد. بعد برای واکسن به اتاق واکسن رفتیم و خانمی واکسنشو زد خدا رو شکر تا الان هیچ مشکلی نبود فقط نمی تونه زیاد راه بره و همش دستش تو پاهاشه.اما شب تب کرد و حالش خوب نبود .   ...
31 شهريور 1390

شمارش اعداد

امروز دختر گلم خودش به ترتیب تا عدد پنج شمرد و خودشو هم تشویق کرد.آفرین به دختر باهوشم.   ...
31 شهريور 1390

گرسنگی

  صبح که بردم بذارمت خونه مامان معصومه جون ،خواب بودی دلم نیومد بیدارت کنم تا خونه مامان جون هم خواب بودی منم اومدم سر کارت .عمه مریم می گفت ملینا گرسنش بود می گفت سوپ،سوپ بعد دیدی سوپ نیست گفتی نون نون .عمه هم برات چای شیرین درست کرده بود .صبحونتون کامل خوردی (آخه دخترم کم غذا می خوره) نوش جونت . تا من از سر کار بیام دخترم هیچ اذیتی نکرده بود .همین که رسیدم به سمت من اومدی و بوسم کردی .قربون اون لبهای نازت برم.   ...
31 شهريور 1390

عکسهای مسافرتم

         ملینا و باباجون و بابا هادی       حیاط حرم حضرت رقیه      خواب تو ماشین         ملیناو بابا در مقام ابراهیم       رانندگی دخترم          بازی در آب حوض مقام ابراهیم       ماشین بابا جون   مستقل بودن گلم     زیارت حرم حضرت رقیه   دخترم زیارت قبول .   ...
29 شهريور 1390

شیطنت در غار

صبح روز جمعه ملینا رو بردیم غار کتله خور.غار کتله خور یکی از مکانهای دیدنی زنجان است که در ١٨٠کیلومتری زنجان واقع شده است. برای دیدن این غار عمه لیلا و سارا دخترش و عمه مریم و مامان معصومه جون و بابا ناصر جون و خاله پرستو و مامان جون و دایی محسن باهامون بودن. سارا و ملینا تو ماشین با هم بودن و بازی می کرد و سارا با در آوردن شکلک و حرفهای خنده دار ملینارو می خندوند.ملینا هم با شیرین زبونی هاش ما رو می خندوند . تو مسیر که گاو و گوسفند می دید داد می زد ب ب ای.گاو . می پرسیدیم گاو چی می گه می گفت :ما ما.بعد از کلی شیطنت خانمها به خواب ناز رفتن. بعد از رسیدن به قیدار در آنجا زیارتگاهی به نام قیدار نبی (نوه حضرت ابراهیم(ع))بود که برای زی...
26 شهريور 1390

مورچه مهربون

مورچه تو رختخوابه دلش می خواد بخوابه اما می بینه بچه خوابیده مثل غنچه می ترسه بیدار بشه از همه بیزار بشه گریه کنه زار وزار صداش بره تا بازار پستونک و شیر بخواد شیره انجیر بخواد مورچه که مهربونه بدون هیچ بهونه می ره به آشپزخونه کنار گاز کی خوابه با روی باز می خوابه     ...
20 شهريور 1390