ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

عسل مامان و بابا

یک شب بدون مامان و بابا در باغ

ملینا دختر خوشگلم الان با مامان جون و خاله پری و امیر جون و عمه کبری رفتین باغ.اخه النا و مامان و باباش هم می خوان بیان و شب رو اونجا می مونید.من هم الان با خاله پرستو و خاله سارا و عمو فرشید و آیهان اومدیم بستنی حاجی بابا. بابا هم شیفته اینم آیهان جون . دختر گلم انشالله که بهت خوش بگذره....
29 تير 1396

اردک های ملینا

سلام دختر نازم امروز ی روز تعطیل در کنار هم هستیم.بهمون خوش می گذره وقتی باهم هستیم.کمی باهم بازی کردیم و زبان تمرین کردیم و شما هم به اردک هات رسیدی و ازشون عکس گرفتی .منم الان عکساشو برات تو وبلاگ می فرستم. ️ ️ ️ ️ ️ ️ دختر گلم دوباره اردک خریدی .و همش با اونا مشغولی.فقط امیدوارم مثه ماجرای هینگرینگ نشه ...
29 تير 1396

برای دخترم

دختر نازم ملینای عزیزم : یادت نرود که هر چقدر هم که بالا رفته باشی، برای دیدن بزرگی خداوند باید سرت را بالا نگه داری و گرنه.. ناچیزتر از خار خواهی شد ملینای نازم آرزویم این است : نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی ! خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام … تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت : دوستت دارم عشقم عمرم نفسم عزیز تر از جانم! ️ ️ ...
27 تير 1396

تشکر ویژه از نی نی وبلاگ

عشقم عمرم الان تو شرکت بودم که یهو دیدم نی نی وبلاگ به منوهاش ی چیزی اضافه کرده اونم ارسال مطلب از طریق تلگرام.واقعا عالیه الانم دارم از طریق تلگرام مطلب می ذارم. از این به بعد تند تند مطلب می ذارم. نی نی وبلاگ دوستت داریم.ممنون ...
25 تير 1396

یلدای 95

  سلام دخترم عمرت به درازای هزاران شب یلدا آرزوهایت به پهنای دلهای آرام  زندگیت سرشار شادی و خوشی مهربانیهایت به اندازه مهرهای مادران مهربان عشقم عمرم نفسم وجودم لحظه لحظه زندگیم فدای تنهاییهایت... دلتنگم و ناآرام.... دلشکسته شدم و بی قرار.... خدایا تنهایم نگذار ....      
30 آذر 1395

ملینا و آبله مرغون

سلام  بلهههه ملینا هم از دیروز درگیره آبله مرغونه و اذیت می شه.دیروز هم مدرسه نرفت تا استراحت کنه.البته الان داره بازی می کنه. چقدر سخته آبله بچه ها.
29 مهر 1395

ماجرای هینگیرینگ

سلام بر دختر شیطونم روز دوشنبه95.7.27 هینگیرینگ از پیش ما رفت. حالا هینگرینگ کی بود؟ اوایل سال 95 بود که باهم بیرون بودیم و شما صدای جیک جیک جوجه ها رو شنیدی و گفتی برام جوجه بخرین.من و بابا کلی مقاومت کردیم که نخریم .و موفق هم شدیم.همین که اومدیم خونه چند دقیقه بعد ما خاله پرستو اومد و گفت ملینا اگه بدونی چی خریدم یعنی ما رو می گی داشتم خودمو می کشتم که چرا خریدی.اما ملینا به قدری خوشحال بود که نگو.بالاخره تو خونه دو تا جوجه وارد شد یادم نیست ی دونه هم مامان جون خرید و آورد شدن سه تا.اینا رو کلی دوست داشتی و هر روز باهاشون حرف می زدی و آب و دونشون رو با کمک مامان جون می دادین.جوجه کم کم بزرگ می شدن روزی که در حیاط باز بوده و جوجه ها ب...
29 مهر 1395