ملینا و دکتر
ملینا جون کمی سرفه می کردی ترسیدم که نکنه مثل دفعه پیش بزنه گوش ات عفونت کنه به خاطر همین داشتم برای رفتن به دکتر آماده ات می کردم و بهت می گفتم بریم دکتر ،آقا دکتر خوبه ملینا رو دوست داره.ولی تو اصلاً دوست نداشتی بریم. هر موقع اسم دکتر رو می آورم دستتو به سمت گوش ات می بری و می گی آقا دترگوش (یعنی گوشمو معاینه می کنه).عصر با بابا هادی رفتیم مطب دکتر, بچه های که می رفتن داخل گریه می کردن تو هم گوش می دادی و می گفتی :ایریه می کنه(گریه می کنه). نوبت تو که شد وقتی وارد مطب شدیم به دکترت سلام دادی؛سلااام ؛آقای دکتر همچین خوشش اومد که از جاش بلند شد و اومد به طرفت .اما دیدم که لبات آویزون شد و شروع به گر...
نویسنده :
مامان
1:41